Tiger Zinda Hai (2017) - full transcript

When a group of Indian and Pakistani nurses are held hostage in Iraq by a terrorist organization, a secret agent is drawn out of hiding to rescue them.

.:. BollywoodHills & Show-Time ارائه‌اي مشترک از .:.

سلام عليكم

من يه دوستم، جيمز فوروارد

ترجمه از میلاد طاهرخانی، علي سردابي
JOnAhBalouch ،آقاي سيَه چُرده

ترجمه اشعار از متين کريمي

هدف در تيررسه

دست نگه دار! ما تو راهيم

اوه خدايا

اين آرامش قبل از طوفانه

من هيچوقت قبلا همچين احساسي
تو اين شهر نداشتم

ولي يه چيزي اشتباهه
احساس مي‌کنم انگار



يه اتفاق وحشتناک قراره اتفاق بيوفته

چيزي که براي هميشه دنيا رو تغيير ميده

ما روي بمب ساعتي نشستيم

که هرلحظه ممکنه زمان افنجارش فرا بسه

و اونا دارن ميان، همه‌شون دارن
در لباس سياه به سمت ما ميان

و از مذهب به عنوان پوششي
براي محافظت از هويت‌شون استفاده مي‌کنن

اونا

حسن

سي‌آي‌اِي؟

من يه روزنامه‌نگارم

اونوقت چجوري روزنامه‌نگاري
با خودش اسلحه داره؟

کي شما آمريکايي دست از اين طرز فکر که

ما انقدرا هم که شما فکر مي‌کنيد
احمق نيستيم برمي‌داريد؟

خواهش مي‌کنم، من فقط يه روزنامه‌نگارم



چرا اين کارو باهام مي‌کنيد؟

بذار يه داستان برات تعريف کنم

يه روز عمو سم به سرزمين ما اومد

گفت خاورميانه نياز
به يه نظم جهاني جديد داره

و دليل واقعي پشت حرفش
تجارت و اِمپـِرياليسم بود

براي اين کار، اون گروهي از
گرگ‌هاي محلي رو استخدام کرد
(منظورش نيروهاي محليه)

و اونا هموطنان خودشون رو درديدن

و وقتي کارش انجام شد

اون تمام وعده‌هاش به رهبر گروه
رو زيرپا گذاشت

و با پول‌ها فرار کرد

من همون رهبر گروه هستم

و حالا من شکار مي‌کنم و
کنترل سرزمينم رو پس مي‌گيرم

رايان، آماده‌اش کن

جانم؟

آدام، يه ايميل تو اکانتته
بايد همين الان ببينيش

"به اندازه کافي گفته شده"

"به اندازه کافي انجام شده"

"حالا نوبت ماس تا انتقام بگيريم"

خدايا

جنگ شروع شده، آمريکا
عمو سم

من برگشتم

منو فورا به کاخ سفيد وصل کن

همه ماشين‌ها به سمت شمال اکريت

عجله کن، خانم

چندبار بهت گفتم موقع رفتنم
به بيمارستان زنگ نزن

ديرم ميشه

پورنا، گوش کن

خانواده پسر مي‌خوان شما
هرچه سريعتر ازدواج کنيد

من دوماه ديگه ميام، بابا

اگه چيزي از اينجا مي‌خواي بگو؟

آخه چرا دوماه ديگه؟

ثنا! بازم نمازت قضا شد؟

چي بگم، جيا. اين دو شيفت کار
منو ميکشه، هر روز دير مي‌کنم
(منظورش براي نمازه)

واي، ماريا! دوتا دوتا گوشي؟

نکنه يه شيخ تور کردي؟

نخيرم! اين يکي گوشي از طرف خانواده‌ست

گفتي خانواده يادم اومد. داداشم
از پاکستان زنگ زد

گفت بازم حال بابا بد شده

اونا دارن از راولپندي به لاهور
براي ديدن يه متخصص قلب ميرن

يه کار کن به داداشت بگو بره دهلي

با دکتر تريهان تو بيمارستان علوم پزشکي تماس بگيره
اون بهترين جراح قلب اونجاست

من زير نظر اون آموزش ديدم

به داداشت بگو با دانشگاه علوم پزشکي تماس بگيره
بقيه‌اش با من

واقعا؟ -
انجام شده بدون -

خيلي ممنون

بعضي وقتا فکر مي‌کنم بايد برگردم خونه

هيچي براي ما اينجا نيست -
برگردي و بعدش چي؟ -

اينجا پول و احترام داري

يالا، دخترا. دير ميشه
بسه، بريم

ظرف غذاتون رو بردارين -
دخترا، بريم -

سورپرايز

"روي دستت حنا بذار"

كجاوه عروسي رو آذين کن

عروسيت مبارک، خانم

ممنون، شادا
حواست به جلوت باشه

شادا

اونا کين؟

داعش. بعداز موصل دارن وارد اکريت ميشن

ارتش عراق

بهشون شليک کنيد

به هليکوپتر شليک کنيد

شادا، چه خبره؟ -
ارتش عراق حمله کرده -

شليک کنيد

امير تير خورد

بهش شليک کنيد

شادا ما رو برگردون بيمارستان، عجله کن

همگي، بريد پايين

بريد پايين. پنجره‌ها رو ببنديد

اتوبوس رو متوقف کنيد
و ابو رو به بيمارستان برسونيد، همين الان

به هليکوپتر شليک کن

بهش شليک کنيد

بريد! بريد

دروازه رو ببنديد

دکتر کجاست؟
در رو باز کنيد

دکتر کجاست؟

همين الان در رو باز کن! وگرنه ميکشمت

دکتر نيست، فقط پرستارها تو اتوبوس هستن -
در رو باز کن -

دکتر! دکتر کجاست؟

به زودي ميرسن، دکتر ساعت 8:30 مياد

هي! اينجا يه بيمارستانه
ورود با سلاح ممنوعه

حالا هرچيزي که ما ميگيم مجازه

تو که نمي‌خواي آدماي بيشتري بميرن؟

پس خفه شو و سريع کارتو کن

باشه، من انجامش ميدم

همه رو از اين بيمارستان ببر بيرون، همين الان

فقط ابوعثمان و اين پرستارها بمونن

بريد، سريعتر. سوار آمبولانس‌شون کنيد

در رو ببنديد، تو هم همينطور

بريد، بريد

از اينجا بريد! بريد

گوشي‌ت رو بده من

گوشي

خبر مهم"

"شهر اکريت توسط داعش اشغال شده

بعد از آمدن نيروي آمريکا به عراق"

"اين دومين حرکت بزرگ توسط داعشه

گروه تروريستي داعش"
"شهر اکريت عراق رو به تصرف درآورده

اکريت بخاطر ميدان‌هاي نفتي‌ش معروفه

هندي‌هاي زيادي اونجا کار مي‌کنن -
نمي‌تونم بگيرمش -

سفارت هند، بغداد

اسم من مارياست، من دارم از
بيمارستان اکريت زنگ ميزنم

من اينجا يه پرستارم، داعش
من و بقيه رو گروگان گرفته

ماريا، آروم باش. نگران نباش

همه‌چي رو بگو

اونا به راننده‌مون و مدير بيمارستان شليک کردن، قربان

قربان، ما همه خيلي ترسيديم

رهبرشون، ابوعثمان، تير خورده
اون تو اين بيمارستانه

قربان، براي همين بيمارستان رو تحت کنترل گرفتن

قربان، لطفا يه کاري بکنيد

اينجا وضعيت خيلي خرابه، قربان
اونا همه‌مون رو ميکشن

نگران نباش، ماريا. من يه کاري مي‌کنم

چندتا پرستارين؟

25تا هندي و 15تا پاکستاني

پس يعني 25تا هستين؟ باشه

گوشيت رو دم دست نگه دار

به زودي باهات تماس مي‌گيريم

منو وصل کن به دهلي

کاران، ارائه آماده‌ست؟ -
کاملا، قربان -

بعداز حمله اونا به سوريه، قربان
اين بزرگترين حمله داعش به عراقه

به نام دين، اونا مرداي جوون
رو تبديل به سلاح‌هاي مرگبار مي‌کنن

بعيد نيست شما خيلي زود شما
يه بمب انساني توي هر اتوبوس، خيابون و هواپيما ببينيد

بعد از موصل، اونا همه‌ي
ميدان‌هاي نفتي اکريت رو تصرف کردن

حالا اونا ثروتمندترين سازمان تروريستي
تو دنيا هستن

و براي اينه که اونا الان 70درصد
ميدان‌هاي نفتي عراق رو تحت کنترل گرفتن

متاسفم که مزاحم شدم، قربان
ولي بايد اخبار رو تماشا کنيد

اقدام تروريستي وحشتناک"
"چيزي کمتر از يک اقدام جنگي نيست

،ما با متحدان انگليسي"
"آلماني و فرانسوي‌مون در حال مذاکره

بر سر موضوع اهداف و"
"حمله هوايي مشترک کنترل شده هستيم

"اين اقدام را نبايد"

اين خبر خوبي نيست -
چي شده، شنوي؟ -

آمريکايي‌ها ساکت نميشينن

اونا روزهاست مي‌خوان به
داعش در عراق حمله هوايي کنن

ولي با دخالت سازمان ملل اونا ساکت بودن

حالا اعدام جيمز بهشون يه بهانه داده
تا اکريت رو با خاک يکسان کنن

يعني چي؟ -
يعني هدف اصلي حمله آمريکايي‌ها -

بيمارستان خواهد بود جايي که
پرستارهامون و

و ابوعثمان اونجان

آمريکايي‌ها با هيچ بهونه‌اي
اجازه ندارن اين کارو بکنن

بايد جلوشون رو بگيريم، شنوي

شنوي! مدت زيادي گذشته

دفعه قبل کي همديگه رو ديديم؟ -
سال 1993، درست بعد از جنگ خليج فارس -

من يه جلسه دارم
بيا راه بريم و حرف بزنيم

مي‌دوني چرا اينجام؟ -
مي‌دونم پرستارهاتون اونجان -

شما نمي‌تونيد اکريت رو بمب‌باران کنيد

چرا، مي‌تونيم

تو اين بازي رو خوب بلدي
تو به اندازه کافي اينجا بودي

اگه پرستارها آمريکايي بودن چيکار مي‌کردين؟

مياورديم‌شون بيرون -
اين همون کاريه که من مي‌خوام بکنم -

بخاطر روابط زمان قديم، آدام

يه کمي بهم وقت بده

خواهش مي‌کنم

باشه، فقط 7 روز

پرستارهاتون رو از اونجا بياريد بيرون

روز 8‌ام ما اکريت رو بمب‌باران مي‌کنيم

7روز؟ -
بله، قربان -

براي انجام همچين ماموريت خطرناکي
اين زمان کافي نيست

حق با شماست، قربان
ولي بايد انجامش بديم

کي مي‌خواد انجامش بده؟

تايگر

تايگر زنده‌ست؟

به من گفته بودن که اون 8 سال پيش
توي يه ماموريت در کوبا مرده

فقط تو پرونده‌هاي ما اينطور بود

اون يه جايي قايم شده

و ما بايد پيداش کنيم

توي اين وقت کم

اون تنها آدميه که مي‌تونه از پسش بربياد

شنوي، اصلا برام مهم نيست

فقط پرستارهامون رو از اونجا خارج کن

کاران، تمام مامورهامون تو همه‌جا رو فعال کن

من تا 24 ساعت ديگه تايگر رو مي‌خوام

تعطيلات تمومه، تايگر

برگرد سرکار

طبيعت به هر حيواني غريزه"
"براي شکار کردن داده که بتونه زنده بمونه

"انسان‌ها هم سال‌ها براي زنده موندن شکار کردن"

جونيور! بچه انگليسي
بازم انگليسي حرف زدن رو شروع کردي؟

چي بهت گفتم؟

..هويت انسان -
زبان مادري‌شه -

خب هويت تو چيه؟

از طرف شما هندي
از طرف مامان پاکستاني

مادرت رو نمي‌دونم

ولي وقتي با من هستي
کامل هندي هستي

کجاست؟ -
درست جلومه -

چقدر فاصله داره؟ -
15متر -

مستقيم به چشاش نگاه کن
و ارتباط چشمي رو قطع نکن

اون داره مياد نزديکتر

نبايد فصل شکار رو مي‌خوندم

آروم باش، جونيور

امروز انگار من شکارش هستم

همه شکار مي‌کنن

ولي هيچکس بهتر از تايگر شکار نمي‌کنه

قبل از اينکه اون بهوش بياد
بايد از اينجا بريم

صبرکن، جونيور

گرگ‌ها تنها شکار نمي‌کنن

گرگ‌ها گله‌اي شکار مي‌کنن
گرگ‌هاي بيشتري ميان

اوه گندش بزنن

اينو از کجا ياد گرفتي؟ -
مامان گفتش -

اوه گندش بزنن

حالا چيکار کنيم؟ -
اونجا ماشين‌مون رو ميبيني؟ -

با شماره سه من
بپر برو تو ماشين و همونجا بمون

يه لحظه! مي‌خواي همه اين گرگ‌ها رو بکشي؟

اگه من اينا رو نکشم

اونوقت امروز روي ميز غذاشون

کباب تو سرو ميشه، جونيور

اينو مي‌دونم

اگه بدون کشتن اين گرگ‌ها
منو نجات بدي

اونوقت باور مي‌کنم که تو
ببر واقعي هستي

قبول؟

فرار کن

ولم کنيد! بريد

گم‌شيد

از اينجا گم‌شيد

از اينجا گم‌شيد

بابا

جونيور، بجنب، سوار ماشين شو

آروم باش

جونيور

يک

دو

ايول

سلام، سوفيا، چطوري؟

خوبم، تو چطوري؟ -
منم خوبم -

بالاخره من و آرتور بليط‌هامون به هند رو رزرو کرديم

تولد 80 سالگيش ماه ديگه‌ست

تمام عمرش روياي ديدن تاج محل رو داشت

بناي عشق

چقدر خوب

به نظرت بايد براي

تب زرد، مالاريا، دانگو و آنفولانزاي مرغي واکسن بزنم؟

چه ويروس‌هاي ديگه‌اي اونجا شايع هستش؟

پليس -
پليس؟ هيچوقت اسم اين ويروس رو نشنيده بودم -

سوفيا زنگ بزن پليس، يه گروه
سارق اينجاست، اونا تفنگ دارن

پول‌ها رو رد کن بياد، بجنب

بالا، پول‌ها رو بده من

پول‌ها رو بده من، بجنب

وگرنه بهت شليک مي‌کنم، زودباش

بجنب

اين چيزيه که ما بهش ميگيم
قدرت زنان

زويا عزيزم، لطفا به پليس زنگ بزن

اين قراضه رو بنداز کنار
ديگه نمي‌توني راديو هندت رو باهاش بگيري

اين چه حرفيه؟

حرف که فقط يکيه
حق با توئه و من اشتباه مي‌کنم

من کي اينو گفتم؟ -
خب منظورت همينه -

من کل اتريش بخاطر شوهرم
دنبال کدو و شلقم مي‌گردم، چرا

چون اون فقط غذاي هندي مي‌خوره

اصلا يادت مياد کي آخرين بار شام رفتيم بيرون؟

مي‌دوني چيه

شما دوتا غذاتون رو بخوريد و
ظرفا رو بذاريد روي ميز بمونه

منم شب بيدار ميشم و اونا رو ميشورم

جونيور

مامانت واقعا از دستم آمپر چسبونده

بابا، بيا بريم پياده روي

اگه تو مامان رو دوست داشتي، پس چرا يادت رفته
که 8‌امين سالگرد ازدواج‌تونه؟

اوه

پس براي همين اون آمپر چسبونده

حالا نمايش دو سه ماهي ادامه داره -
نه -

بگير -
اين چيه؟ -

برنامه کل فردا با ساعت

من همه‌چي رو رزرو کردم

مطمئن شو که فردا روز ويژه‌اي براش باشه، باشه؟

بيا اينم کارت اعتباريت

ديروز 6بار ازش استفاده کردم

و لطفا اعتبارش رو بيشتر کن

اي بچه جاسوس

سلام، صبح‌تون بخير

اين راديو هند، ايستگاه راديويي امريتسارـه

و امروز درخواستي از شمس عالم
از اون طرف مرزها داريم

همسرش، ساميا زهرا
از دستش ناراحته

اين تحفه زيبا از طرف ما براي شما

"با ریسمانی ابریشمین"

"من را در بر بگیر"

"در روابط عمیق
فاصله دیگر جایی ندارد"

"تمام عصبانیت تو حقیقی نیست"

"ای یار من به صحبت های دل من"

"گوش فرا ده"

"در کنار یک دیگر می نشینیم و گپ می زنیم"

"در عمق چشمان یک دیگر خیره می شویم"

"این صحبت های دل منه هااای"

"هر روز این کار می کنیم"

"از عشق بین مان محافظت می کنیم"

"چرا من رو به دردسر می اندازی"

"چرا اینگونه رفتار می کنی
که به دروغ از من دل چرکینی"

"صحبت های دل من"

"در کنار یک دیگر می نشینیم و گپ می زنیم"

"در عمق چشمان یک دیگر خیره می شویم"

"تو را از هزاران هزار نظر دور کردم
تو را زینت چشمانم می کنم"

"تو کیش و مذهب منی"

"من را همچون عزیز کرده خود نگاه دار"

"حتی لحظه ای از تو دور نتوانم بود"

"فقط برای رضای تو محبوب من"

"تو را از هزاران هزار نظر دور کردم
تو را زینت چشمانم می کنم"

"تو کیش و مذهب منی"

"من را همچون عزیز کرده خود نگاه دار
فقط برای رضای تو محبوب من"

"حتی لحظه ای از تو دور نتوانم بود"

"فقط برای رضای تو محبوب من"

"تو دلیل زندگانی منی"

"من برای تو و تو برای من زندگی می کنی"

"با نقاب غیظ و کج خلقی خود دنبال چه هستی"

"صحبت های دل من"

"در کنار یک دیگر می نشینیم و گپ می زنیم"

"در عمق چشمان یک دیگر خیره می شویم"

"صحبت های دل من"

"شب های من غرق در سیاهی است"

"روز های من به سان شب های تیره است"

"ای دلدار من
ای مونس من"

"بیا و مرا در بر بگیر"

"آسمان خیال من دیگر هوایی شده"

"دیگر خیال های خام در سر دارد"

"صحبت های دل من"

"در کنار یک دیگر می نشینیم و گپ می زنیم"

"در عمق چشمان یک دیگر خیره می شویم"

"صحبت های دل من"

"تمام روز را کنار یکدیگر می نشینیم"

"از عشق بین مان محافظت می کنیم"

"می دانم که چرا دزدکی به من نظر می کنی"

"نام خود را با نام من در هم آمیز"

"صحبت های دل من"

"در کنار یک دیگر می نشینیم و گپ می زنیم"

"در عمق چشمان یک دیگر خیره می شویم"

تو هنوز بيداري؟

بابا، چندتا از دوستات اومدن

رئيس شنوي

جونيور، برو تو تخت بخواب

تايگر، تايگر، تايگر

اين همه لوله؟ خير باشه؟

چيکار کنم؟

از وقتي که تو رفتي
نفس منم درنمياد

همکارم، کاران - سلام قربان -
مي‌دونم -

زويا

ميشناسم‌شون

شام مي‌خوريد؟

اگه عدس با دستاي خودت درست کني
اونوقت حتما مي‌خوريم

عاليه

همون مزه، هيچ تغييري نکرده

اون براي من يه گوجه فرنگي خرد نکرده
و اونوقت براي شما عدس درست مي‌کنه

تحت تاثير قرار گرفتم

اين يه رابطه قديميه، زويا
شايد تو درک نمي‌کني

درک مي‌کنم، قربان

اگه شما اين همه راه دنبال بهترين مامورتون اومدين

پس معلومه که جلوي من باهاش حرف نميزنيد

من تنهاتون ميذارم
اگه چيزي لازم داشتين صدام بزنيد

ممنون

قربان، شما تمام اين سال‌ها قايم شده بودين

ولي ما تو 24 ساعت پيداتون کرديم

يه کمي برنج مي‌خواي؟

هرسال من يه پيام رمزگذاري شده
همه‌چي در جهان روبراهه" براتون ايميل مي‌کردم"

من از کشورهايي که جمعيت کوچک هندي توش بود
براتون مي‌فرستادمش

آي‌پي آدرس اکانت ايميلم هميشه محل دقيقم رو نشون ميده

منظورمه اينه که شايد لازم نبوده دنبالم بگردين

من هميشه اجازه ميدم شما محل سکونتم رو بدونيد

عدس‌ها خوشمزه هستن

سازمان جاسوسي هند منو فراموش کرده

من سازمان جاسوسي رو فراموش نکردم

کاملا باورنکردنيه

قربان، اون دفتر جاسوسيش رو اينجا راه انداخته

اون تمام سرورهامون رو هک کرده

تايگر، دليل اينکه ما اينجاييم اينه که

25تا پرستار هندي توي يه بيمارستان عراقي
گروگان گرفته شدن

سازمان سیا يک هفته بهتون وقت داده

بعد یه هفته حمله هوایی و بازی تموم

من همه تکالیفم رو نوشتم

تو این بهترین آدم هایی که میتونین پیدا کنین

که میتونن ماموریت شما رو براتون کامل کنن

وسایلت رو جمع کن تایگر

ما وقت نداریم

نه قربان من متاسفم

اون تایگری که شما واسه پیدا کردنش تا اینجا اومدید
اون تایگر دیگه نیستش

...دلیل من

برای ول کردن کار تو راو...زویا

حالا یک دلیل دیگه پیدا شده

جونیور

...این زندگی و دنیای منه

و این نقطه ضعفه منه...

قربان بزار رک بگم ما تو این عملیات بهتون نیاز داریم

ما داریم الکی وقت هدر میدیم

و ما میدونیم که شما کجا زندگی میکنین
...کیا تو خانوادتونه و

کاران شیر الان خوابه

بی خود سربه سرش نذار
میخورتت

تایکر مسئله عزت کشوره

بقیش رو تو بهتر میدونی

...سپس باگات سینگ فریاد میزند
(مبارز معروف آزادی خواه)

انقلاب زنده باد

تایگر چی شده؟

هیچی

همه فکر میکنن تو
تو دنیا من رو از همه چیز بیشتر دوست داری

ولی من میدونم که تو از من بیشتر
کشورت رو دوست داری

و این چیزی که من
از همه بیشتر بهش احترام میزارم

برای اون تو این دنیا
بزرگترین قهرمان تو هستی

چه حسی بهش دست میده وقتی یک روز بفهمه
که پدر و مادرش دوتا جاسوس فراری‌ان

که وظیفه و کشورشون رو رها کردن
و دارن براخودشون زندگی میکنن

اگر من جای تو بودم
حتما برای نجات اون پرستارها میرفتم

...و اها

همیشه یادت باشه...

من و جونیور نقطه ضعف تو نیستیم

قدرتت هستیم

سلام
قربان

قربان این مقداری پوله

و بقیه تیم رو در مرز عراق و ترکیه می بینین

جزئیات اونا رو براتون میفرستم

ماموریت منه
تیم هم مال من خواهد بود

قربان نیومده کار رو دست گرفت
تو دست میگیری؟-

نه قربان

وقت خیلی کمه
براهمین میگم وقت تلف نکن-

این تیمه

اذان اکبر
بهترین تک تیرانداز تو ارتش هند

...اگر واسه ارتش هند ماموریت های مخفی انجام نمیداد

معلوم نبود چندتا مدال تو المپیک
برای هند میورد

نامیت خانا متخصص بمب و انفجار

تو کشمیر تو سه دقیقه چهار بمب خنثی کرده

و معلوم نیست چقدر جان نجات داده

راکش شرما شهروند میانسال

یکم حالشون خوب نیست
ولی در رابطه با تکنولوژی همچین عقلی رو حتی ناسا هم نداره

باجرانگ بالی زنده باد

واو قربان شما که همه مشق ها رو انجام دادید

آره تو بچگی مادرم همین رو یاد داده بود

ولی قربان اینقدر سریع چجوری میان؟

نامیت اذان

راکش

خیلی خوب. عالی

خوش امدید

بله کاران؟

تایگر که تیم خودش رو اورده

میگه این ماموریت منه
و تیم هم مال منه

من انتظار اینو داشتم

قربان اینجوری ما رو این
ماموریت اصلا کنترلی نداریم

ولی ما انتخابی نداریم

...فقط حواست به یه چیز باشه

قربان؟

... 8سال پیش یه مامور پاکستانی بوده

نکنه یه وقت عوض شده باشه
حتما قربان-

شما اینجا به یه شهر کوچیک بین مرز عراق و ترکیه
به نام النصره میرید

امروزه هرچی جابه جایی غیرقانونی آدم
اتفاق میوفته تو همین منطقه‌ست

...و اینجاهم

داعش هم از همینجا
...همه نفتش رو بار میزنه

و به سمت اکریت و موصل میفرسته

اونجا آدم مارو میبینید
ذوالفقار که هشت ساله برای سازمان جاسوسی هند کار میکنه

ذوالفقار شما رو تو تانکر نفت میزاره
و از مرز عراق رد میکنه

معمولا هر کاروان 8تا کامیون داره

ذوالفقار مطمئن میشه تو چهارمین تانکر جا نفت آب باشه

که با ریختن نفت بالاش آب رو قایم میکنه

اکریت سه ساعت تا مرز فاصله داره
و سفر شما تو این نفتکش ها شروع شده

همه بیرون

همه کارها با اجازه داعش انجام میشه

ولی بعضی وقت ها سر مرز بازرسی هم میشه

باجرانگ بالی زنده باد

قربان برنامه چیه؟

ما که مستقیم نمی تونیم وارد بیمارستان بشیم

پس ما بعنوان کارگر غیرقانونی
وارد تصفیه خونه نفت داعش میشیم

و اونجا نامیت یه انفجار کنترل شده انجام میده

بقیه همه فکر میکنن که یه تصادفه

و ما تو اون انفجار نقش سوخته هارو بازی می کنیم

داعشی ها چاره ای دیگه ندارن

اونا همه کارگرای زخمی رو به همون بیمارستان
واسه درمان میفرستن

...یکبار ما وارد اون بیمارستان بشیم

دو روز وقت داریم برای بیرون آوردن پرستارها از اونجا

...و ابوعثمان رو

قربان اینقدر که تو گفتن آسون بود
...اگر تو عمل هم اینجور بود

از اونجا مستقیم میرم معبد آمرنات

راکش خان در هر دو صورت شما به آمرنات میری
(اگر موفق نشن و بمیرن هم منظورشه)

شماره پاوان

اون یه مامور سازمان جاسوسی هندـه

هرچیزی رو بخواین فراهم میکنه

فقط وقتی دیدینش یا حرف زذین باید یه کد بهش بدبد

"تو تو تو توتو تارا"

و اون کد رو کامل میکنه
دوست ما اومد

این روزا تو سازمان جاسوسی هند کمدی اتفاق میوفته

نمیدونم قربان
ولی من این کد رو نساختم

و اصل موضوع

اگر خوش شانس باشید

و هرجور شده به پالایشگاه رسیدید

ماموریت اصلی شما شروع میشه

و مال شما تموم

و به جناب شنوی بگید
"تو تو تو توتو تارا"

تایگر دوباره داره به ماموریت میره

به خط

امیر بغداوی رسید

این امیر ال بغداوی

دومین رهبر بزرگ داعش

همه نفت و پالایشگاه ها زیر دست اینه

بعد ابوعثمان رهبر دومه

همه ی معاملات نفت داعش رو این انجام میده

و کنارش یه آدم دیگه رو میبینید

که به عربی محلی بهش تئوبان میگن
یعنی مار

امیر بغداوی. امیر من

یک ملاقات

یک ملاقات
برگرد وگرنه بهت شلیک میکنم-

من بهت میدم این هندیه
هالیوود

یک ملاقات

برو عقب
چرا؟-

من همه چیز میدم
تو تفنگ نشون میدی

عقب من چی گفتم

اوکی

بزار وقتش برسه پسر

اگر حلق آویزت نکردم تا خشک شی
اسمم تئوبان نیست

اسم واقعیش فردوسه

هندوستانی و 25ساله که تو عراقه

از صدام گرفته تا آمریکا تا داعش
همه جا نفوذ داره

بزرگترین پیمانکار کارگرای غیرقانونی اینجاست

و برای پول حتی بابا مامانشم میفروشه

اون الان فقط یه هدف داره

که چجوری دوست امیر ال بغداوی بشه

مال کجایی؟
بنگلادش-

درست کار کن وگرنه میدم پاهات رو بشکنن

و اگه ببینم برنج خوردی و خوابیدی تو روز
مستقیم میام گردنت رو میشکنم

برو

و گوش کن

درست کاغذکاری کن

اینا اگر بمیرن بعد پدرما درمیاد

از هندوستانی؟

عروسیته؟
پس شال چرا تو سرته درش بیار

الان ماه دیده شد

کارگری؟
نه-

مهندس تازه کارم

دیپلم آی‌تی‌آی رو گذروندم

اینا کارگرن

نه تو مهندسی
و نه اینا کارگرن

یادت باشه

حواسم بهت هست

اگر کاری کنی
جسدت رو هم پیدا نمیکنن

برو برو

تو اتاق شماره 69هستید

شب سر وقت بیاید
وگرنه رئیس عصبی میشه

تو پیری
به آرزوی بچگیم رسیدم

تو خوابگاه خوابیدن

نامیت داداش من کیفم رو بالا میزارم تو پایین بزار

نه من بالا میزارم تو پایین بزار

نه بزارید

مگه چی تو کیفته؟
قرآن با خودت آوردی؟

هرچی که آوردم چه فرقی میکنه؟

کیف من بالا می مونه

باشه کیفت رو بالا بزار

ممنون
اول بگو تو این کیف چی هست-

نمیگم
بازش کن-

نه
بازش کن دیگه-

اذان

اینه قربان

درست تاش کن و تو کیف بزارش

بهتر بود که رو پیشونیت می نوشتی که
تک تیرانداز ارتش هندم

برای آزادی پرستارها اومدم

اینجور که این داعشی ها
همه جا پرچمشون رو میزارن

وقتی ماموریت تموم شه منم
پرچمم رو به اهتزاز در میارم

تا این عوضی ها
بفهمن که ما هندوستانی ها از کسی کم نیستیم

همین قربان

کیف رو بده

ممنون نامیت
الان خوبه؟-

آفرین

...ولی اذان

احساسی بودن
و کنترل احساسات خیلی باهم فرق دارن

ما ماموران سازمان جاسوسی هند هستیم

چند روز دیگه من مجبورم که اینجا بمونم

فکر کنم تو 4یا5 روز دیگه خوب بشی

چرا جون من رو نجات دادی

این وظیفه منه

وظیفه من تفاوتی بین مردم
و کاری که میکنن قائل نمیشه

هیچکس برای نجات ما نمیاد ماریا
به من اعتماد کنن همه همینجا می میریم

صنا من با سفارت حرف زدم
اونا با داعش حرف میزنن

و فکر میکنی اینا گوش میدن؟

اینا دیوونن ماریا دیوونه

هندوستانی هستی؟

خوب هندی حرف می زنید

پدر من تو دهلی سفیر سوریه بود

8سالم بود وقتی ما رفتیم اونجا

چاناکپوری

8سال من اونجا مدرسه رفتم

هندی زبان بسیار زیبایی

وقتی واسه دانشگاه رفتم آکسفورد

موضوع پایان نامه ام
شعرهای غالیب و اقبال بود

مشخصه

کسی که اهل شعرـه تفنگ نمی تونه ورداره ها؟

من دارم میرم دیگه نمی تونم تحمل کنم

دیونه ای اگر بگیرنت میکشنت

اینجاهم بمونیم خو باز کشته میشیم

صنا

اگر یکی از ما هم رفت بیرون
می تونیم کمک بگیریم

بزار من برم
صنا-

من یه پروفسور بودم
تو مدرسه زبان نیویورک

داشتم به دنیا شعر یاد میدادم

بعد از 11سپتامبر بی هیچ مدرکی من رو تو
ایستگاه قطار دستگیر کردن

فقط بخاطر اسمم

بیاین پایین
حرکت کنید

سریع
سرت رو پایین بگیر

سه سال

سه سال منو تو گوانتانامو نگه داشتن

برهنه
قلاده سگ دور گردنم انداختن

سربازهای آمریکایی
رو ما می شاشیدن

آدم اون روز نمی‌میره وقتی
نفسش بند میاد

آدم اون روزی می‌میره که...
عزتش ازش گرفته میشه

و الان هرکی اینجاست
از مرگ نمی ترسه

صنا

برگرد داخل
وگرنه به همه شلیک میکنم

الله

یک پرستار خواست فرار کنه

بهش شلیک کن

چیزی نیست

لطفا وایسا
اونا پرستارن

نترس
این کار رو نکن لطفا-

همه این چیزا تو رو از درون قدرتمند تر میکنه

سلام علیکم

قربان

یک ماه مرخصی میخوام
چرا؟-

باید برم هندوستان
زنم زایمان داره

تو اینجایی
و زنت اونجا بچه داره به دنیا میاره؟

پارسال هم بود؟
ماشالله

عجب وای فای قوی از اینجا کار راه میندازه
برو گم شو

وایسا دوربین رو بیار

راکش. اتاق کنترل رو مال خود کنید

اذان یه جای خوبی پیدا کن
که بتونی حواست به همه چیز باشه

نامیت کار تو ازهمه مهم تره داداش

این پالایشگاه نفت

اینجوری نشه که با یه بمب کوچیک
یه انفجار بزرگ اتفاق بیوفته

زن داداشت خیلی جوانه
و جونیور هم خیلی کوچیکه

یکم بادقت

این عوضی حتما یه کاری میخواد کنه

سلام

"تو تو تو توتو تارا"

"تو تو تو توتو تارا"

دوست ما اومد

چندبار میگی
خوشت میاد

شما رسیدید؟
دیروز اومدیم-

چندتا دوست هندوستانی که میخوان
غذای هندی بخورن

بگو چی میخوای؟

نیم کیلو فلفل قرمز کشمیری

و مقداری سبزی

نیم کیلو فلفل قزرمز کشمیری
میخوای معده کل شهر رو خراب کنی؟

ما هندوستانی هستیم
یکم زیادی ادویه دوست داریم

باشه چیز دیگه ای؟

نقشه ی جایی که افراد هندوستانی ما رو نگه میدارن

و اینکه چندنفر از اونجا محافظت میکنن

آروم داداش

همه اینا تو یه روز نمیشه

تلاش میکنم

فردا ساعت دو هم رو میبینیم
ال شمشی کبابی بازار بزرگ

باشه

شماره رو عوض کردی

پسر خیلی زرنگی تو ها

یادت باشه تو واسه اونکاری که اومدی
من نمیزارم انجامش بدی

گری دوست من

سه شنبه صبح واسه صبحانه
میبینمت

صبحانه خوب آمریکایی

پس؟

آقای سم جیکوب

آیا آمریکا برای یه حمله هوایی
دیگه برنامه ریزی میکنه

چرا شما مردم نمی فهمید که

خدا با ماست
استفاده از اون اسم رو بس کن-

خدا برای صلحه

فکر می کنید ما نقشه ی شما رو نمیدونیم

حسن

دوستت جیمز فوروارد
این رو برای ما گذاشت

این 13سالشه

همه ی خانوادش در طول حمله هوایی تو سوریه کشته شدن

که شامل خواهر 4سالش میشه

پدرم میگفت
تابوت های کوچک سنگین ترین هستن

برای رضای خدا این کار رو نکن

لطفا این کار رو نکن

حکیم

اگر خواست فرار کنه بهش شلیک کن

بیاید علیه عملیات خوشونت و تروریسم متحد شویم

"تو تو تو توتو تارا"

دوست ما اومد

میز شماره 7
میام

حسن

نه حو

ح س ن

مادر پدر کجا هستن؟

من؟
آویناش

آویناش راتور

پسرم. جونیور

هم سن تو

صورت زیبا
چشمای قشنگ

چی شده؟

جریان این تماشا چیه
اینا عراقی های محلی‌ان-

که علیه داعش اعتراض میکنن

مرکز شهر و بازار تحت کنترل ارتش عراق تو شهره
داعش میخواد هرجور شده بگیرتش

این وسایل ساخت بمب و موبایله

25نفر از بیمارستان و ابوعثمان حفاظت می کنن

من نقشه های بیمارستان رو میخوام

یکم زمان میبره

تو ساختمان مرکز الکتریسیته‌ست
و تحت کنترل داعشه

آزادی

لعنتی

داعش اسلام نیست

یه نفر حسن رو گرفت

برو اونور

بیا بریم

بمب
برو

نترس

نترس

تایگر
داری چیکار میکنی؟

او لعنتی

این بمب انسانی داعشه
میدونم-

این کار ما نیست

همین کار ماست

تایگر همه مون رو به کشتن میدی

این پسربچه بی گناه هم سن بچمه
یه تایمر 45ثانیه فقط-

تایگر اونا اومدن
وقت خیلی کمه

وقت درستی اومدن

تومحله روخالی کن
من اینا رو از دنیا پرت میکنم بیرون

داعش اینجاست
محله رو خالی کنید

محله رو خالی کنتید

حسن رو پیدا کردم

ترجمه از میلاد طاهرخانی، علي سردابي
JOnAhBalouch ،آقاي سيَه چُرده

حواست به بچه باشه
بیا بریم-

ترجمه اشعار از متين کريمي

بگیر راست

وایسا

برو چپ جلوتر

لعنت

بچه رو ببر سفارت هند

هیچکس حرکت نکنه

بچه رو بده من

یا شلیک میکنم

تو چطور اومدی اینجا؟
بهت میگم بچه کیه؟-

بهت میگم

حسن
پایین

محاسرشون کنید
از ماشین بیاریدشون بیرون

الان

اونا ادمای من هستن

یعنی؟

...چی

جهنم...

تو و سازمان جاسوسی هند
فقط درباره پرستارهای هندی شنیدین

ولی اونجا 15پرستار پاکستانی هم هست

بخاطر همین اومدی؟

باید بزارم اون پرستارها بمیرن؟

من متقاعدت کردم برای کمک
اونوقت خودم نه؟

15دقیقه پیش مامور ما پاوان رو کشتن

...این بچه 12 ساله حسن یه بمب داشت

میخواستن منفجرش کنن

132بچه رو تروریسم تو پاکستان کشت

گناه اون بچه ها چی بود؟

فقط بخاطر بعضی ها
الان تو کل دنیا با دید بد به کشور من نگاه میکنن

پاکستانی معمولی هم که آرامش میخواد

تا بچه ها بتونن بدون ترس درس بخونن...

پیشرفت کنن
و اسم کشورشون رو روشن کنن

...الان ماموریت ما فقط نجات اون پرستارها نیست

برگردوندن عزت از دست رفته و

بلکه به کل دنیا نشون دادن که
ما هم برای صلح ایستاده ایم

بیا باهم انجامش بدیم

باهم انجام میدیم

چی؟

تو و من

سازمان جاسوسی پاکستان و هند

برای اولین بار
باهم یه ماموریت انجام میدن

عقلت سرجاشه
دیونه که نشدی؟

چی داری میگید قربان؟

شما خودتون میدونید که اینا دشمنن

با اینا چجور ماموریت انجام بدیم

دیدی بهت گفتم که اگر باهم
بشینیم اینجوری بوی گندش بلند میشه

بوی گند چه بوی گندی؟

ما ادمای اینجوری رو تو کشمیر گرفتیم

ما نمیدونیم که شما ها چکار می کنید
چی؟-

نزار دهنمون باز شه

...اگر باز بشه -
خب -

چی میشه باز بشه
مگه ما دهن نداریم

وا

به این میگن دشمن واقعی

جناب راکش، عقل میگه

اگه با هم همکاری نکنیم، هرکدوممون راه خودشو میره

اگه باهم همکاری کنیم، شانس اینو داریم

بتونیم دخترامون صحیح و سالم بفرستیم خونه

خوب میدونیم مشکلاتی بین کشورهامون هست

حتی ممکنه هیچ وقت حل نشن

ولی این راجع به بشریت ـه

...شماها

...مامورهای تعلیم دیده‌اید

عاقل و بالغید ...

.... حالا می‌بینیم شما منطقی

هستید یا نه ...

حسن رو چکارش کنیم؟

کاپیتان ابرار، یک خونه امن توی عراق می‌شناسه

حسن می‌تونه اونجا بمونه

جونیور کجاست؟

فروختمش

اون توی هندـه

با زوفیا

حداقل پسرمون توی هندـه

نمی‌تونم قبول کنم

میدونم حرفای تایگر معقول و منطقی‌ـه

من موقع مرزبندی به دنیا اومدم

همون وقت به دنیا اومدم

اما تصور کنید، اگه مرز کشیده نمیشد

اکرم و ساچین توی یک تیم بازی میکردن
(دو کریکت باز معروف)

!بعدش همه ی جام‌های دنیا از آن ما میشد

!شما درست میگید

پدرم با شما هم نظرـه

فقط فکرشو بکنید

اگه لاتا بیبی، کیشور کومار، محمد رفیع

آبدا پروین و نصرت فتحعلی خان باهم روی صحنه بودن

فکرشو بکنید

اگه پولی که دوکشور واسه بودجه استحکامات خرج می‌کنن

در عوض برای ساخت جاده‌ها، آموزش، برق و آب

و بیکاری استفاده میکردن

و دخترای پاکستانی؟

اونا خیلی خوشگلن -
!قربان -

یادته توی فیلم "غدر: یک داستان عاشقانه" چطور
سانی دئول با یک پاکستانی فرار کرد؟

خب؟ -
خب چی؟ -

این چه حرفیه چی شده؟

یادته بازیکن تنیس ـمون عاشق

بازیکن کریکت بازـتون شد؟

عالیه، نه؟

!ولی فرم بچه بیچاره خراب شد

!شما خیلی روشنفکر هستید

!زویا بی‌بی -
!آقای تایگر -

تصمیم‌ـتون چی شد؟

سازمان جاسوسی هند؟

سازمان جاسوسی پاکستان؟

با هم به

جنگ یک دشمن بریم

منظورت اینه

خونواده عروس و دوماد با همدیگه همکاری می‌کنن؟

"آخرین خبرها از شهر اکریت در عراق"

"داعش قویتر شده"

"نیروهای ویژه آمریکا"

"آماده حرکت در هر زمانی هستند"

"همانگونه که در آخرین گزارش کاخ سفید آمده"

"هفته گذشته آنها امکان حمله هوایی آمریکا رو تایید کردن"

"25پرستار هندی در این بیمارستان گروگان گرفته شده‌اند"

"روزها دارن میگذرند"

"اما دولت هندی هنوز پرستارها رو نجات نداده"

تایگر با سازمان جاسوسی پاکستان
برای ماموریت یک تیم تشکیل داده

ولی چرا؟

قربان، زویا میخواد پرستارهای پاکستانی رو نجان بده

قربان، حالا ماموریت یک مسئله خونوادگی ـه

شما بهم نگفتید 15پرستار پاکستانی هم گروگان گرفته شده اند؟

ما میخواستیم پرستارهامون در اولویت باشن

و دخترهامون رو به سلامت بیاریم خونه -
...شنوی -

مشکلات سیاسی زیادی بین پاکستان و هند هست

ولی نمی‌تونیم اجازه بدیم سیاست در مسیر بشریت قرار بگیره

مطمئن شو پرستارهای پاکستانی و هندی نجات پیدا کنن

در این مورد من با تایگر ـم -
بله، قربان -

!بازش کن

داخلیم؟ -
نه هنوز، راکش -

!خدای بزرگ، این دفعه کار کنه

حلّه، بریم

عاشق صبحونه آمریکاییم

گری، چطور منو یادت اومد؟

..چند روز پیش، همونطور میدونم که خودت آگاهی

... اَبوعثمان 3 تا از سربازا رو ...

2شهروند و روزنامه‌نگار ما رو گرفت ...

روزنامه‌نگار...؟ یا مامورهای سازمان جاسوسی آمریکا؟

ما باید جاشونو پیدا کنیم و برشون گردونیم

این واسه توئه

فکر نکن میرم واسه مذاکره

!کافیه

!این کشور منه، معامله من
یا معامله بی معامله

بغداوی؟ -
حالیت شد؟ -

!بغداوی
اون اینجا چکار میکنه؟

اون اومده تا راجع به پایان کار قرارداد نفت صحبت کنه

شما با تروریست‌ها کار می‌کنید -
نه، نه -

اون بعنوان یک تاجر اینجا میاد -
و؟ -

اون درخواست خیلی پول کرده -
خب، حالا؟ -

خب حالا اون بعنوان یک تروریست میره

شما چکار می‌کنید؟

فکر می‌کنی با تروریست‌ها چکار می‌کنیم؟

!بغداوی

!بغدوای! ماشینو نگه دار

!ماشینو نگه دار

همونجا وایستا! وگرنه میزنمت

نزن! من دوست اَمیر هستم

پهبادها رو واسم بیار روی صفحه

همه حواسا روی هدف

!واستا، واستا

!اَمیر! شلیک نکن

!تکون نخور

!آمریکا... انفجار

آمریکا. قرارداد نفت نه

اون در حال حرکته، قربان

هدف، قفل شد

شلیک

ممنون، فردوس

...اَمیر

بعدی

موز ماله منه

ژله نسوز دست کیه؟ -
دست منه -

جناب راکش، چقدر طول میکشه تا دوباره دوربین مداربسته راه بیفته؟

7دقیقه

شیفت بعدی نگهبان‌ها هم 5 دقیقه دیگه شروع میشه -
این یعنی ما 3 دقیقه وقت داریم -

آذان، بهمون خبر بده. زنگ بزن
چشم، قربان -

بزن بریم، یالا! وقت نمایشه

چیه؟ -
روغن خیلی زیادـه -

،من باید دریل کنم

!نه، نه، نه

بَردار، بَردار قربان

!لعنتی

هی! چکار می‌کنید؟

دارم میگم چکار می‌کنید؟

تو ادامه بده، نامیت -
شماها چی دارید میگید؟ -

فقط 2دقیقه وقت داریم

بندازش! وگرنه شلیک می‌کنم

!به طرف طبقه دوم

راکش، نگهبان‌ها اومدن

چی؟ موز میخوری؟

نامیت، حاضری؟

!قربان

چه خبر شده؟

!کمک کنید -
راکش، لازم نیست شورـشو دربیاری -

طبقه دوم، نزدیک لوله‌ها

سلام

چی؟

!عوضی ها

بخاطر تو آدم‌هام مُردن

مردتیکه کور

تو اشتباه کردی

می‌کشمت

همه‌ی شما عوضیا

شما سگ‌ها چکار کردید؟

سگ‌ها اونا هستن، نه ما

اونا سیگار کشیدن، من بهشون در مورد نشتی گاز هشدار دادم

اونا در اثر اتفجار کُشته شدن و ما سوختیم

پس شما جون سالم بدر برُدید؟

عوضی اَبله، فکر کردی من احمقم؟

یک گلوله داره به طرفت میاد
!اَمیر بغداوی

!وایستا

!بله

!همه‌ی اون عوضیا رو بزنید

یک دقیقه... تنها
صحبت کنیم

ما صحبت

ماموریت شکست خورد

فردوس فریبکارـه

نه، فریبکار نیست، فریبنده ـست

کار، پول زیاد، اَمیر
گران

یک نفر، 10هزار دینار

ولی آدمای من مُردن -
تصادفی -

تصادفی پیش اومده

25سال من اینجا کار کردم، اتفاق میفته دبگه

من بهشون یه درسی بدم

....میزنم

4تا بکُشی... 400نفر دست می‌کشن

کار نه، اعتصاب

کارگرا خیلی به ارتش نزدیکن

اونا کار نکن، هیچ پالایشگاهی ...

هیچ پولی، هیچ نفتی. ضرر

با خونسردی فکر کنید

!اونا رو ببرید به بیمارستان

به لطف شماها، نزدیک بود امروز کُشته بشم

فکر می‌کنید از چنگ مرگ فرار کردید؟

شما رو از دست بغداوی نجات دادم تا خودم بهتون شلیک کنم

ولی قبلش بهم بگید، شما کی هستید؟

میدونم شماها مامورین هندی هستید

ولی میخوام بدونم شما اینجا چکار می‌کنید

صحبت کن! یا شلیک می‌کنم

!خدایا توبه

!از این نزدکی خطا زدی
ما رو می‌ترسونی؟

من؟ من می‌ترسم؟
!میخوام اینا گوشاتونو باز کنم

.یالا بشین کمربندتو محکم کن
زن داداشت اینجاست

کی شلیک کرد؟ -
!زن داداش -

زویا مثل اینکه منم توی ماشین بودم

زن داداش خیلی خطرناکه -
!درسته -

ببخشید، ببخشید -
خدافظ -

"تو تو تو توتو تارا"

"تو تو تو توتو تارا
دوست ما اومد"

تو از کجا این رمز رو میدونی؟

من 25ساله مامور سازمان جاسوسی هند توی عراقم

سه تا مدال توی خونه‌ام تو سهاران‌پور دارم

سال‌ها واسه سازمان جاسوسی هند
خرحمالی کردم، حالا روی سرم اسلحه می‌کشی؟

یکم احترام بزارید

و پاوان چی؟ -
اون زیردستم بود -

اگه تو عضو سازمان جاسوسی هند هستی
چرا نزدیک بود ما رو بکشی؟

:شنوی گفت که

قبل از رسیدن تیم تایگر به بیمارستان
انقدر بترسون‌شون که

اگه می‌خوان جدا بشن، همونجا جدا بشن
قبل از اینکه دیر بشه

!رئیس شنوی

شنوی باید بهت یک رمز دومی هم داده باشه

چون هر رمزی توی عملیات تنها میتونه یکبار استفاده بشه

رمز دوم؟

چیه؟

بگو

"عدس سیاه"

هیچکی بهتر از تایگر عدس سیاه درست نمیکنه

از خودمونه

داداش این ابرارـه؟

کاپیتان سازمان جاسوسی پاکستان؟ چه خبر شده؟

سازمان جاسوسی هند و پاکستان؟ باهمدیگه؟

جناب نخست وزیر می‌دونه؟

...تایگر، کاپیتان ابرار و جاوید به افراد داعش ملحق شدن

کارت شناسایی‌شون اونا رو وارد بیمارستان میکنه

پاوان گفت اونجا فقط 25نگهبان وجود دارن

ما 3روز وقت داریم پرستارها رو بیاریم بیرون

مهمترین چیز.... نقشه طبقات بیمارستان ـه

توی شهر ، ساختمان شورا ـه

زویا، تو یه راهی پیدا میکنی اونو واسمون بیاری

حالا ماموریتمون شروع میشه

...فردوس

!بیاییم انجامش بدیم

مواظب خودت باش

تایگر، امنیت خیلی شدید نیست؟

یه مشکلی وجود داره

!وایستا

کارت شناسایی؟

کارت شناسایی؟ -
من! کارت شناسایی -

حادثه پالایشگاه بغداوی

سوختن قربانی‌ها، بیمارستان

باشه

چرا این همه آدم اینجاست؟

خب؟

قبل این ماموریت طالع ـت رو نگاه ننداختی؟

همه‌ی ستاره‌های بختت ناپدید شدن

دیشب آمریکایی‌ها موصل رو بمباران کردن

بنابراین اَبوعثمان این بیمارستان رو پایگاه‌ش قرار داده

الان این بیمارستان بزرگترین پایگاه داعش توی اکریت ـه

حالا پرستارها رو ببر بیرون

300نگهبان؟ -
درسته، قربان -

فردوس میگه بیمارستان پایگاه اصلی اَبوعثمان ـه

،از پرستارها بعنوان طعمه استفاده میکنه
اَبوعثمان نقشه یک حمله بزرگ رو داره

نقشه جایگزین داری؟

جنگ

مطمئنی، شنوی؟ -
بله، قربان -

اطلاعات جاسوسی میگه باید با ایران صحبت کنیم

و توی خلیج عربی ما به هلی‌کوپتر، کِشتی‌های نیروی دریایی ...

و نیروی پشتیابی هوایی آماده نیاز داریم ...

...کاران

فوراً برو عراق

به یک آدم مطمئن اونجا نیاز دارم

- ...نخست وزیر بالاخره دستور -

آی‌ان‌اس میسور، با یک موشک هدایت شونده نابودگر"

و آی‌ان‌اس تارکاش به سمت خلیج فارس اعزام می‌شوند"
(اینا نمی‌خوان یاد بگیرن خلیج فارس‌ـه نه خلیج عرب)

"تا پرستارهای گیرافتاده رو به خونه بیارن

!ببرینون داخل

!ببرینشون، عجله کنید

عربی صحبت میکنی؟

انگلیسی؟

اُردو؟

فارسی؟

اینجا چی میخوای؟

من باید وارد ساختمان شورای شهر بشم

خیلی ضروریه

نمیدونی اونجا چی میگذره

روستاـمون توی افغانستان نزدیک مرز پاکستان ـه

من واسه تحصیل دانشگاه پزشکی اومدم اینجا

... بعضی از دخترا و من از دانشگاه

ربوده شدیم

اونا گفتن دخترا نباید درس بخونن

اونا ما رو به ساختمان شورای شهر بُردن

ما باید کف طبقات رو تمیز می‌کردیم

بغداوی و آدماش سر و کله‌ـشون پیدا شد

ما رو زدن

بهمون تجاوز کردن

هر دختری که سعی کرد فرار کنه، کُشتنش

ما مجبور بودیم هر روز به اونجا بریم

باید طبقات رو تمیز می‌کردیم

...و توی اون طبقات، اونا

چطور سوخته شدی؟ -
یک آتش سوزی توی پالایشگاه -

همین

تو آتش رو راه انداختی؟

روی پوستت ژل نسوزـه

ما مامورای سازمان جاسوسی هندـیم
ما اینجاییم تا شما رو از اینجا خارج کنیم

این تیم عملیات منه. هیچ واکنشی نشون نده

گوش بده

...اگه تا 2 روز دیگه شما رو خارج نکردیم

.آمریکایی‌ها شروع میکنن به بمباران...
بعدش همه‌ـمون میمیریم

بهشون گفتیم 40پرستار اینجا وجود داره

39تا

یک پرستار پاکستانی 2 روز پیش کُشته شد

فرار غیرممکنه

اونا حیوونن، انسان نیستن
...و اَبوعثمان

همه جا هست ...

داره میاد

پانسمان منو عوض میکنی، پورنا؟

هندی هستی؟ -
بله -

.تو باید امروز خوشحال باشی
خانم پورنا

وقتی تو یه کشور بیگانه با یه هموطن
روبرو میشیم، آدم خوشحال میشه

اسمت؟ -
مانیش چندرا -

مانیش؟

تو یک قیافه خیلی خوبی داری، مانیش -
ممنون -

مخصوصاً چشمات

خیلی تیزـن

شبیه یک ببر

!چه تصادفی
همون چیزیه که پدرم میگه

فقط شما 4تا هستید؟

بله، فقط 4تا

و بقیه

شما از پالایشگاه بغداوی هستید؟ -
بله -

دولت‌ـتون هیچکاری نمیکنه

اونا هندی‌هایی که توی عراق گیر افتادن رو نجات نمیدن

امیر، آماده رفتنیم

پورنا، چقد طول میکشه که خوب بشه؟

حداقل دو روز

واسه این دو روز مهمون ما باش -
ممنون -

"این جهان به برکت تو باقی است"

"همان جهانی که تکیه بر مسند دینامیت ها کرده"

"همگان از یاد برده اند که شایستگی از ان چیست
جهان بر پایه لذات دنیایی است که پا بر جاست"

"همگان فرامین و"

"الفاظ کتاب های مقدس را از یاد برده اند"

"تمامی گل ها در باغچه تباه شدند"

!بغداوی اومده
برید حاضر بشید

!یالا، زودباشید

"این جهان به برکت تو باقی است"

"همان جهانی که تکیه بر مسند دینامیت ها کرده"

!برید، حاضر شید

"همگان از یاد برده اند که شایستگی از ان چیست
جهان بر پایه لذات دنیایی است که پا بر جاست"

"همگان فرامین و"

!نقاب‌ـتون رو بردارید

"الفاظ کتاب های مقدس را از یاد برده اند"

"تمامی گل ها در باغچه تباه شدند"

"من خاص نیستم"

"من ارزشی ندارم"

"تو تنها صاحب شان و وقاری و تو غرور من هستی"

تو جدیدی؟

لباس‌هاتو درآر

"چرا نور ایزدی از تو دور است؟؟؟"

"در حالی که کلام پروردگار شور و شوق من است"

اَمیر بغداوی

"بدون عشق"

"هیچ راهی برای رهایی از این دنیا نیست"

"هیچکس این حقیقت را درک ننمود"

"که هنوز هم در این دنیا کسانی هستند"

"که نصایح بی ارزش را به فروش می گذارند"

"عواطف هنوز زنده اند
من سزاوار این شرایط نیستم"

"شکست را نمی پذیرم وقتی که سودای پیروزی در سر دارم"

حرکت کنید، حرکت کنید

پخش بشید

یا علی مدد

!پیداش کنید

ایول تایگر

‏زویا گند زده
‏ و تو داری لبخند می‌زنی؟

‏دوربین‌های مدار بسته فیلمشو گرفتن

‏اون چطور بنظر میاد؟
‏خوشگل بنظر میاد؟

‏چه بازی‌ای داری می‌کنی؟

‏زویا رو ببر پیش
...‏دوست‌های امریکاییت و بهشون بگو

‏ساعت 12:00 فردا توی مقر داعش
‏یه حمله‌ی انفجاری ترتیب بدن

‏مسمومیت غذایی با قرص
‏درمان می‌شه یا از طریق تزریق؟

‏اگه مورد جدی باشه، با تزریق

‏- باعث خواب آلودگی‌شون هم می‌شه؟
‏- نه

‏ما معمولا قبل از جراحی
‏به بیمار مُسکن می‌زنیم

‏- باعث می‌شه تا چند ساعت بی‌هوش بشن
‏- موجودی مسکن‌ها چطورن؟

‏تازه چک‌شون کردیم، قربان

!‏عالیه

‏نقشه چیه؟

‏یه نفر یه نقشه‌هایی توی سرش داره

‏جسد بغداوی رو ببر بیمارستان

‏همه‌ی نگهبان‌ها رو جمع کن

‏زمانش فرا رسیده

‏برای جنگ آماده باش

!‏درو باز کن. بیاین پایین

!‏یالا

‏هند و پاکستان
‏فرزند یک مادر هستن

!‏یک سرزمین مادری

‏تو بهم بگو. آره یا نه؟

!‏سریع حرکت کنین

!‏برادران و سربازان من

...‏بغداوی و مردانش

‏زندگی‌شونو برای ما فدا کردن

‏مرگ اونا بیهوده نخواهد شد

‏همه‌ی کسانی که بین ما هستن
‏باید انتقام‌شونو بگیرن

‏شکست ما آسون نیست

‏اونا می‌خوان اعتقادات و
‏ایمان و ارتش ما رو نابود کنن

.‏زمان انقلاب فرا رسیده
‏تا به دنیا قدرت‌مونو نشون بدیم

‏قربان، مسکن‌ها

‏- همه رو برای سخنرانی صدا کن
‏- باشه، دریافت شد

‏زودباشین! سخنرانی شروع شده

‏ما به هیچکس اجازه نخواهیم داد
...‏کاری رو در زمین‌های ما انجام بدن

‏...که به منفعت خودشونه

‏چطوری؟

‏اونا توی شهرهای ما بمب‌گذاری می‌کنن

...‏اونا خانواده‌های ما رو می‌کشن

‏پدران‌مون رو، مادران‌مون رو، برادران‌مون رو
...‏و خواهران‌مون رو

‏...و اونوقت اسم ما رو گذاشتن تروریست

.‏بررسی کردم، قربان
‏150تا مسکن تزریقی داریم

.‏زودباشن، برچسب‌های روشونو جابجا کنین
‏نامیت، کمک‌شون کن

‏شما باید تصمیم بگیرین اون کیه که قربانیه

‏ما؟ یا اونا؟

...‏مطمئن بشین

‏روی برچسب‌ها نوشته‌ها
«‏نوشته باشه: «داروی مسمویت غذایی

‏فندک داری؟

‏مرسی

‏آماده‌ی مردن هستین؟

‏آیا شما آماده‌ی مردن هستین؟

!‏پیروزی از آن ماست

!‏پیروزی از آن ماست

‏راکش، مطمئنی
‏پودر رو توش مخلوط کردی؟

‏آخه حالشون خوب بنظر میاد

‏من قرص‌های مسهل رو با غذاشون مخلوط کردم

.‏فقط یه کم صبر کن
!‏بزودی شکم‌شون آتشفشان می‌شه

...‏اذان

‏داری دنبال چی می‌گردی؟

،‏وقتی پرستارها‌مون آزاد شد
‏کجا پرچم‌مونو به احتزاز دربیاریم؟

‏چی؟

‏- تو هم پرچم‌ـتو آوردی؟
‏- دیگه کی پرچم داره؟

‏هر دو طرف مرز
‏دارن حسابی احساساتی می‌شن

‏چی شده؟

‏می‌بینین؟ عین مگس دارن پرپر می‌شن

‏- چندتا از افراد زمین‌گیر شدن؟
‏- تقریبا نصف‌شون، قربان

‏وضعش چقدر خرابه؟

‏مسمویت غذایی شدید داره

.‏بهش گلوگز دادیم
‏اما هیچی رو نمی‌تونه توی معده‌اش نگه داره

،‏باید بهشون تزریق کنیم
‏یه دوز قوی، حتما حل می‌شه

!‏دست نگه دار

‏اون چهارتا هندی رو بیار

‏اون نه

‏این

‏اون نه

‏به این تزریق کن

‏به تمام افراد مریض تزریق کنین

!‏برو

‏چه بلایی سر غذا آوردی؟

!‏بگو کی غذا رو مسموم کرد

‏مقر شمالی

‏- یه بار دیگه بگو
‏- به مقر شمالی حمله شده

‏حمله شده

‏به مقر شمالی حمله شده

‏قربان، ما بهشون مسکن تزریق کردیم

‏نگهبان‌ها تا 3 ساعت آینده
‏به هوش نمیان

‏همینطور اذان

‏طبق نقشه، نصف مردان زمین‌گیر شدنو
‏و نصفه‌ی دیگه با ابوعثمان هستن

...‏وقتی برای هدر دادن نداریم

‏...بزن بریم

‏مقر خلع سلاح شد

.‏سلام، بچه‌ها. کارمون اونجا تموم شد
‏حالا بیاین بیرون

‏دریافت شد. الان میایم بیرون

!‏حرکت کنین بیرون

‏جرکت کنین! حرکت کنین! بریم

‏- بچه‌ها، بیاین چند دقیقه دیگه بمونیم
‏- ما دستورمونو گرفتیم

‏تیراندازی متوقف شد

‏دریافت شد. امیر

‏تیراندازی توی مقر یهویی متوقف شد

‏یه تله‌اس

‏خدا رو شکر

!‏شلیک نکنین

‏یه نفرو توی طبقه‌ی دوم می‌تونم ببینم

‏اون زن قوی‌ایه

‏نگهبان‌هام بهم گفتن مدتی طول کشید
‏تا تونستن بگیرنش

‏و کاری که اون با بغداوی کرد

‏- اون "خلافت" رو لرزوند
!‏- عثمان

،‏اگه یه بار دیگه بهش دست بزنی
‏همینجا زنده زنده دفنت می‌کنم

...‏تایگر

‏... اسمت همین بود؟

‏تو کاری رو تونستی مدریت کنی
‏که جفت کشورهای پاکستان و هند نتونستن

‏کاری کردی که هند و پاکستان
‏در یه مأموریت در کنار هم کار کنن

‏معلومه تو مرد خیلی کاریزماتیکی هستی، تایگر

‏و خودت چی هستی؟ یه قهرمان؟

‏تو کسی هستی که به بهانه‌ی دین
‏جنگ راه می‌ندازه

‏تو فکر می‌کنی این جنگ درباره دین‌ـه؟

‏اطلاعاتت رو از رسانه‌های غربی می‌گیری؟

‏این بمب‌ها و اسلحه‌ها و پول‌ها از کجا میان؟

‏کی اونا رو واسمون فراهم می‌کته؟

‏این جنگ یه کسب و کار ـه

‏تمام جهان درگیرشه

‏ما اونایی هستیم که کنار
‏بمب هسته‌ای دیده شدن

‏اما سودشو بقیه دنیا داره می‌بره

،‏برای کنترل این کسب و کار
‏تو به قدرت احتیاج داری

‏و اونی که قدرتمنده که می‌تونه ترس ایجاد کنه

...‏امروز

...‏... وقتی تو همراه خانواده‌ات هستی

،‏... توی ساحل یا یه فروشگاه هستین
...‏یا پرواز می‌کنین

‏... از یه بمب‌گذار انتحاری نمی‌ترسین؟

‏امروز در تمام دنیا این همه ترورهای درحال گسترش

‏... نشان‌دهنده‌ی قدرت ماست، تایگر

‏پس بخاطر همینه یه بمب به حسن و یه بچه می‌بندی
‏و می‌فرستی‌شون بین جمعیت

‏برای رسیدن منفعت به خودت آدم‌های ساده رو با
‏سخنرانی‌های نفرت‌آمیز شتشوی مغزی می‌دی

‏این سرمایه گذاری کسب و کار توئه؟

‏پیدایش این دنیا با انسانیت آغاز شد

‏امروز دنیا فقط به یه دین احتیاج داره

‏و اون انسانیت ـه

‏می‌دونم، تایگر

‏ولی فلسفه‌ی تو تنها در تئوری کار می‌کنه

‏تا حالا داشتیم نقشه‌ی تو رو دنبال می‌کردیم

‏حالا به واسه من گوش کن

‏بزودی آمریکایی‌ها این
‏بیمارستان رو منفجر می‌کنن

،‏و تو

،‏تیمت

‏و پرستارها، همگی می‌میرن

‏آمریکایی‌ها فکر می‌کنن منو کشتن

‏تمام دنیا فقط برای چند ساعت جشن می‌گیرن

«‏«تحت تعقیب‌ترین مرد کره‌ی زمین مرده

،‏و بعدش

‏یه ویدیو منتشر می‌شه

‏که منو نشون میده که
‏دارم 30 خارجی رو اعدام می‌کنم

‏این انتقام من می‌شه، تایگر

‏خوب نگاه کن

‏به محض اینکه گاز رو تنفس کنی

،‏تمام سال‌ها خوشی‌ای که با اون داشتی

‏در یه آن از جلوی چشمت می‌گذرن

‏رایان، ببرش

،‏تایگر، اگه جربزه‌شو داری
‏جلومو بگیر

،‏عثمان

‏اگه خودت جربزه‌شو داری

‏پس

‏جلومو بگیر

!‏پرستارهامونو بگردونین

‏- آدام
‏- 30دقیقه

‏زمان بیشتری می‌خوام، آدام

‏فقط 30 دقیقه فرصت داری، شنوی

‏شرمنده‌ام، ما دستوراتی داریم
‏می‌ریم داخل

‏خبر بد

‏تایگرو گرفتن

‏بله، قربان؟

‏فقط 30 دقیقه فرصت داریم

‏30دقیقه؟

‏بله

‏همین قدر

‏- 30دقیقه تا چی؟
‏- تا شروع حمله‌ی هوایی امریکا

‏30دقیقه؟ می‌خواد تو این فرصت
‏کله‌مون هم روغن بمالیم؟

‏مگه دیوانه‌ان؟

!‏روغن

!‏روغن

‏بریم

!‏زنده باد سرورم هانومان

‏فشار خونت خوبه؟

‏فکر کردم خدای مرگ
‏امروز کارمو یه سره می‌کنه

‏امیر

‏تایگر زنده‌ست

،‏من تا وقتی جنازه‌ی مُرده‌شو نبینم

‏از این بیمارستان نمی‌رم

‏برو

‏همه‌شونو بردار

.‏تمام بمب‌ها به جلیقه‌اش وصلن
‏می‌تونن منفجرش کنن

!‏خفه شو، نامیت
‏4دقیقه فرصت داری

.‏قربان، این کارمه
‏این غیر ممکنه

‏خواهش می‌کنم، قربان

‏نمی‌شه همه‌ی اینا بخاطر من بمیرن

‏بیا اینجا

‏نمی‌خوانم «نه» بشنوم

،‏قربان، خواهشاً درک کنین
‏این کار غیر ممکنه

‏نگاهشون کن

‏این مأموریت ماست که
‏اونا رو به سلامت خونه برگردونیم

،‏نامیت

‏مسئولیت پذیری چیزیه که خدا
‏به آدم‌های کمی داده

و این موقعیت رو فقط نصیب خوش قسمت‌ها می‌کنه

‏خودتو دسته کم نگیر، مرد

‏اگه بیام، فقط با پورنا میام

وگرنه، خداحافظ قربان

‏چیزیش نمی‌شه. بیاین بریم

.‏برین به ورودی چپ
!‏و شما، برین ورودی راست. حالا

.‏فقط یه لطفی بهم کن. پایینو نگاه نکن
‏منو ببین

‏فقط منو ببین، پورنا

،‏فقط

،‏به مادرم بگو

‏من تسلیم نشدم

‏دست از تلاش برنداشتم

‏تسلیم نشدم

‏به پدرم بگو

‏خیلی دوستش داشتم

.‏اذان، از وسط
‏ابرار، از پشت

‏سیم ‏سیاه؟

‏نه، قرمز

!‏قرمز

‏چی شد؟

.‏هیچ ‏سیم قرمزی توی آخرین سیم‌پیچ نیست
‏‏باید بجاش روی باز کردن جلیقه کار کنیم

‏15دقیقه تا شروع حمله

‏بیاین پهپادها رو بفرستیم بالا و آماده کنیم

‏جیا، دوست من

!‏سلام، برادر

‏- کسی تعقیب‌مون نمی‌کنه؟
‏- هیچیکی نیست. فقط برو

.‏آفرین، راکش
‏درست به موقع

‏همگی برین بیرون، حالا

!‏زنده باد سرورم هانومان

‏همگی، موضع بگیرین

‏تمام ارتش اینجاست

‏نگران نباش

‏تایگر هنوز نمرده

‏قربان، خیلی نگهبان هستن

‏- مهمات چیزی مونده؟
‏- یه چندتا خشاب مونده، قربان

‏اذان، فشنگ‌هام تموم شد

‏ابرار، برو. من پوششت می‌دم

!‏حالا

‏اذان، خوبی؟

!‏من خوبم. سرتو پایین نگه دار

‏بقیه بهت احتیاج دارن. برو

.‏نه، اذان. باهام بیا
!بیا

.‏یکی‌مون باید اینجا بمونه
!‏برو

...‏- راکش
‏- من یه گلوله هم شلیک نکردم

.‏تفنگ‌هاتونو عوض کنین
‏پرستارها رو ببر داخل

‏حرکت کنید! بریم

‏اینو بگیر

...‏فقط

‏برو

‏اذان کجاست؟

!‏حرکت کنین

‏آماده‌ای؟

‏کارن، فردوس. پرستارها رو بیارین بیرون

.‏راه خروج بسته شده
‏داعش دستوراتی داره که

،‏تا وقتی ابوعثمان نره
‏هیچکس دیگه هم نمی‌ره

‏- چقدر زمان داریم؟
‏- 10دقیقه

‏فردوس. نامیت. مواظب پرستارها باشین

‏باهام بیا

‏فهمیدی چیکار کنی؟

‏ترتیب‌شو بده

‏تو توقف ناپذیر هستی، تایگر

!‏فوق‌العاده‌ست

‏حالا اون باید بمیره

‏می‌دونی چرا سازمان جاسوسی
‏هند اسمم رو گذاشته «تایگر»؟

‏چون هیچی از یه ببر زخمی خطرناک‌تر نیست

‏هنوز متوجه نشدی؟
دوره‌ـت دیگه تموم شد

‏خدا تصمیم می‌گیره ببخشتت یا نه

‏وظیفه من اینه که تو رو پیشش بفرستم

‏پرستارها می‌خوان همراه تیمم برن

‏همچنین گروگان‌ها

‏کی آزادشون می‌کنه؟ تو می‌کنی

:‏تیترهای اخبار فردا می‌نویسن

«‏«تحت تعقیب‌ترین مرد کره‌ی زمین مرده

!‏فردوس

‏ببرش. تا 5 دقیقه دیگه می‌میره

.‏حمله نیروی هوایی شروع داره می‌شه
‏بیا بریم

‏بدون زویا نمی‌شه

‏- این خودکشی‌ـه، قربان
‏- بهم اعتماد کن

!‏برو

‏یک دقیقه تا شروع حمله

‏قربان، نخست وزیر پشت خطه

!‏جلوی ماشینو بگیرین

‏اسلحه نداریم. نداریم

.‏امیر، امیر صدمه دیده
‏سریع باز کنین

‏امیر؟ امیر، خوبی؟

‏امیر، باهام صحبت کن. خوبی؟

‏توی اتوبوس چیه؟

‏گروگان‌های امریکایی

‏نقشه‌ی امیر اینه که اعدام‌شون کنه

‏برو، برو! اتوبوس رو بررسی کنین

.‏امیر، حالت خوبه؟ باهام حرف بزن
‏حالت خوبه؟

‏راست می‌گه. گروگان‌ها توی اتوبوس هستن

‏خواهش می‌کنم

!‏باشه. برو

‏ممنون. ممنون

.‏هدف در دیدرس‌ـه قربان
‏10ثانیه تا شروع حمله

‏تایگر، فقط ولم کن و برو

‏یکی از ما باید زنده بمونه

‏بخاطر جونیور

‏3

‏2، 1

!‏آتش

‏مراقب پسرمون باش

‏و بهش بگو دوستش دارم

‏بله؟

.‏مأموریت به انجام رسید
‏میایم بیرون

‏با تایگر؟ یا بدون تایگر؟

‏بدون تایگر

‏همه‌ی پرستارها در امان هستن

‏آوردیم‌شون بیرون

‏نخست وزیر رو برام بگیر

‏اذان زندگیت رو نجات داد

،‏به نام انسانیت
‏این حق اونه و وظیفه‌ی توئه

،‏جاوید، دوست من

‏تو هم پرچم‌ـت رو به احتزاز دربیار

!‏کارت خوب بود، تایگر

‏چیزیت نمی‌شه
‏فقط یه صدای سوت کوچولو می‌شنوی

‏خدافظ

‏- قربان؟
‏- بله، کارن؟

قربان، یه ایمیل به سرورمون اومد
به زبان یونانی: همه‌چي در جهان روبراهه

‏الو؟

‏روز استقلال مبارک

،‏می‌دونی اگه با اون پرستارها برگشته بودی

‏سازمان جاسوسی هند هیچوقت
‏ولت نمی‌کرد

،‏یادتون باشه، قربان

،‏هر وقت کشورم بهم نیاز پیدا کنه

‏تایگر زنده‌ست

ترجمه از میلاد طاهرخانی، علي سردابي
JOnAhBalouch ،آقاي سيَه چُرده

‏حسن؟

ترجمه اشعار از متين کريمي

خوب گوش کن ببین چی میگم

چون خوب میدونی که راه دیگه‌ای نداری

عشق یک پیغامه

آماده‌ای؟

بزن بریم

"آره.. میتونیم بهترش کنیم"

"همینه! وقتی که باهم باشیم"

"آره... من همه‌چیز توئم"

"آره... تو همه‌چیز منی"

"چیزی والاتر از عشق نیست"

"چیزی بهتر از عشق نیست"

"چیزی فراتر از عشق نیست"

"ما بدون عشق چیزی نیستیم"

"چیزی فراتر از عشق نیست"

"چیزی عالی تر از عشق نیست"

"چیزی بهتر از عشق نیست"

"ما بدون عشق چیزی نیستیم"

"هرکه با قلب سرشار محبت به سراغ ما بیاد"

"او را در آغوش می‌گیریم چون این عرف فرهنگ ماست"

"با این رقص به همه خوشامد میگیم"

"با این رقص به همه خوشامد میگیم"

"پا به پای هم ادامه خواهیم داد"

"تمام مشکلات را حل خواهیم کرد"

"فردا روز زیباتری خواهد شد"

"این را به همه گوشزد می‌کنیم"

"این قلب صادق خواهد موند
این دل سر منزل مقصوده"

"من رو در این مقصد ملاقات کن"

"این چیزی است که همه باید بدونن"

"هرکه با قلب سرشار محبت به سراغ ما بیاد"

"او را در آغوش می‌گیریم چون این عرف فرهنگ ماست"

"با این رقص به همه خوشامد میگیم"

آماده‌اید که موسیقی رو برگردونیم؟

"با این رقص به همه خوشامد میگیم"

"چیزی دلربا تر از عشق نیست"

"چیزی ژرف‌تر از عشق نیست"

"چیزی سهل‌تر از عشق نیست"

"ما بدون عشق هیچ هستیم"

"چیزی شیرین تر از عشق نیست"

"چیزی عمیق‌تر از عشق نیست"

"چیزی تازه‌تر از عشق نیست"

"ما بدون عشق هیچ هستیم"

"هرکه با قلب سرشار محبت به سراغ ما بیاد "

"او را در آغوش می‌گیریم چون این عرف فرهنگ ماست"

"با این رقص به همه خوشامد میگیم"

"با این رقص به همه خوشامد میگیم"

"با این رقص به همه خوشامد میگیم"