Tamasha (2015) - full transcript

The story of a broken, but gorgeous thief (Soniya), who approaches a well-known lawyer for her case and ends up in a compromising position with him. He wants to make his ex-girlfriend jealous by introducing the thief as his girlfriend.

بعضي وقتا اين فکر به دلم خطور ميکنه

اين قدر فکر بلنديه
که شلوارت رو کثيف ميکنه

بعضي وقتا اين فکر به دلم خطور ميکنه

پس به مغزت چي خطور ميکنه؟

بگو

.خفه. ساکت. بي‌صدا

بعضي وقتا اين فکر به دلم خطور ميکنه

من کي هستم؟
.من ميدونم-

هموني هستي که هرصبح ميري اداره
و شب برميگردي خونه

رئيس سرت داد ميکشه
تو هم به کسي نميگي

تو يکي از صدها نفري هستي
که توي اتوبوس چپيدي



اخطار. تماشاگرا اومدن

.برو. برو

بي تو چطوري برم؟

.ما تا ابد به هم پيوند خورديم و جداناپذيريم

.مرگ و زندگيمون با همه هست

.يک روح در دو جسم

کمک. کمک. چارلي بيا
.مامورين امنيتي

.اون بيچاره رو ببخش

پسر خوبيه ولي چيکار کنه؟

.بين دل و دنياش گير افتاده درست مثل شما

بازم داريم

منم اينجا هستم

.آواي دل اونم

.دل داره مي‌تپه



آخه دل چيه؟

!دل! دل

.سيستم مختل شد

.575مدل، سريعتر

يه بازي براتون آماده کرده

.اونم از ته دلش

.اگه خوشتون اومده دست بزنيد

آماده‌اين؟

شروع کنيم؟

،کارش خيلي بده
بدترين مارک رو گرفته

.که حتي نميتونه يه مشکل کوچيک رو حل کنه

من ميفهمم

ازش بپرس مشکلش چيه

.همش درگير داستانهاست

پول آوردي؟

.بريم

:ترجمه تخصصي توسط باليوودي‌ها
مترجم: کريم خان / اشعار: سامان کياني

فقط نيم ساعت

سالها پيش

،ميليونها مايل دورتر
يه سرزمين بينظير بود

مشهور بود، نه بخاطر شاهش
.بلکه بخاطر شاهزاده‌اش

.شاهزاده‌ي بينظيرش

همه عاشقش بودن

.سيبي به چشم همه

آيوديا به ستايش اون اشعار سروده

.ولي اون راه ديگه‌اي پيش گرفت

هموني که راوان رو کشت

کسي که اسمش

.زنده باد کريشنا

.جنگل پوشيده از خاره، ملکه من

تو حساسي، شاهدختي
.جنگل مکان خوبي براي تو نيست

بدون تو شاهزاده‌ي‌ من

.آرامش دنيا برام حرومه

وقتي تو کنارم باشي

.همه‌ي خارهاي دنيا برام گل ميشه

مواظب باش، شاهدخت

.اين جنگل به اندازه‌ي زيبائيش خطرناکه

لاکشمن از تو محافظت ميکنه

.من بايد اون گوزن رو شکار کنم

.برين تموم شد
چي؟-

.نيم ساعت‌تون. برين

بعدش چي شد؟

.داستان تموم شد...پولتونم تموم شد

.يه کم ديگه بگو...لطفا

.5دقيقه

تموم شد؟

.مامان‌بزرگ

"بايد اون گوزن رو شکار کنم"

کجا بودم؟

.راوان بدجنس سيتا رو گروگان گرفت

،وقتي شاهزاده مياد
شاهدخت ديگه اونجا نيست

اون شاه بدجنس شاهزاده رو

به سرزمين آنسوي درياها يعني "تروي" ميبره

شاه همه‌ي شاهان يونان رو خواست

برادران! با هزاران کشتي

.به کشور تروي حمله ميکنيم

.مايه آبرو و هلن منو برمي‌گردونيم

.صبرکن

.فکر کنم قاطي کردي
چيو؟-

دفعه پيش داستان رو يه جور ديگه گفتي

.اون راوان خبيث سيتا رو ميبره با لانکا

خب مشکلش چيه؟

.داستان، داستانه ديگه

.داستان ميتونه به همه جا بره

.ميره آيوديا يا يونان

.ليلا مجنون، رومئو جوليت
.پيروزي‌هاي اسکندر

.جنگ لانکا

.داستان تو مثل بقيه داستانهاست

.هميشه داستانها يه جوره

.نپرس کي کجا و چي شده

.فقط از داستان لذت ببر

آماده‌اي؟ شروع کنيم؟

بيا ببين که داستان با "
" ضرب طبل و دنبک ادامه داره

ببين که داستان از پله‌ي اول"
" و بموقع شروع شده

و لغات از پي هم رک و بي‌پروا"
" از دهان خارج ميشن

که بگن عاشقي اول و اخرش"
"به درد نخور و پوسيده است

زمان عوض شده ولي "
"داستان مثل هميشه قديميه

داستان عشق من و تو"
"انگار جديد به نظر مياد

ميدونم اين قصه از کجا شروع ميشه"
" و پايانش کجاست

اين داستان مثل رودخونه‌ي چينابه "
"که درونش پر از عشقه

اون مثل موج درياست "
"که به ديدن مهيوال ميرفت

سوهني نامي هم بود"
"که وجودش براي مهيوال بود

"ولي با اينکه کريشنا مال مهيوال بود "

ولي وسودو رو به همراه خودش ميبره"
"و به روي رودخونه‌ي جمونا قرار ميده

"از روي دريا خواهر فرعون موسي رو برداشت"

روز ازدواج سانيونکتا

.فرا رسيده

چندين فرمانروا از سراسر دنيا

.اومدن به قصر و مشتاق ازدواج با اون هستن

.ولي اون فقط از پريتوي راج چوهان خوشش مياد

.و داستان همچنان ادامه داره

به سمت کي خواهد رفت؟

اون خوش‌شانسي که شاهدخت
به سمتش ميره, کيه؟

با حلقه گل در دستش

.سانجوکتا از قصر خارج ميشه

!سانيوکتا

يامونا يا جامونا؟

جوزف يا يوسف؟

جسوس يا عيسي؟

موزس يا موسي؟
.بگو

برهما يا ابراهام؟

يا ابراهيم؟

رود هيندوئه يا ايندوس؟

هند يا اينديا؟

...سنجوکتا

".و داستان همچنان ادامه داره"

".و داستان همچنان ادامه داره"

".و داستان همچنان ادامه داره"

".و داستان همچنان ادامه داره"

".و داستان همچنان ادامه داره"

".و داستان همچنان ادامه داره"

بيا ببين که داستان با "
" ضرب طبل و دنبک ادامه داره

ببين که داستان از پله‌ي اول"
" و بموقع شروع شده

و لغات از پي هم رک و بي‌پروا"
" از دهان خارج ميشن

که بگن عاشقي اول و اخرش"
"به درد نخور و پوسيده است

زمان عوض شده ولي "
"داستان مثل هميشه قديميه

داستان عشق من و تو"
"انگار جديد به نظر مياد

ميدونم اين قصه از کجا شروع ميشه"
" و پايانش کجاست

" چرا بايد درد جدايي درونش باشد، پسر؟"

" فقط زماني تورا ميبينم که به دل رجوع کنم "

"تمام هر بخش روز تا شب را مي‌شمارم"

"از وقتي گفتم "بله" چند سال گذشته"

چشمانم را ببين "
" از صبح همينطور مي‌بارند

"اي عزيزم، عشقم را با کلماتم در نظر نگير"

"يا من بايد بميرم يا اين فاصله‌ها"

"با اين خاطرات ميتواني فاصله‌ها را بهم بدوزي؟"

" قلبم داره از جاش در مياد "

"چطور بهت توضيح بدم "

"سيتا"

"و بعد پرچمي سرخ از شورش بالا رفت"

" پادشاه اکبر ترسش گرفت "

" که شاهدخت عاشق شود "

" که نامش را لکه دار کند "

" اين هلن متعلق به تروا بود "

"و راوان نامي در امنيت کامل بود"

"و درآخر نبردي سخت شد، و اشکها جاري"

" اوه، رانجانا معشوق من بود، عشق من مال منه "

در مقابل علاءالدين ظاهر شد

"خواسته شما وظيفه بنده‌ست، ارباب"

به حرفم گوش نميکني

.من پول نخواستم

مي‌خوام تماس بگيرم
.فقط يه تماس کوچيک

تلفن نداريم، برو

فقط يه ثانيه طول ميکشه، باشه؟

.بهش زنگ ميزنم و ميگم اون بهم زنگ بزنه

.نه نه

.فقط يه تماس کوچيک، خواهش مي‌کنم

.پول نداريم برو
.باشه-

.خسيس عوضي! خوک کثيف
.مرتيکه الاغ

.ممنون
.ممنون-

.برو برو

...خواهش ميکنم

.پول ندارم برو

.باشه

.خسيس عوضي! خوک کثيف
.مرتيکه الاغ

.ممنون برو

.ببخشيد

بهش گفتي خسيس عوضي؟

.داشتم بهش ميگفتم
.خوک کثيف-

،يه تماس کوچيک
.فقط يه ثانيه طول ميکشيد

.بيا

.بايد به هند زنگ بزنم

.باشه، ايرادي نداره

.کيفم گم شده

.توش پاسپورت، تلفن و کيف پولم بود

اون کيف نبايد گم مي‌شد

.يا کسي مي‌دزديدش

.من برگشتم. همه جارو گشتم
.کسي انگليسي حرف نميزنه

کورسيکايي‌هاي عوضي
.کسي انگليسي بلد نيست
(جزيره‌اي در درياي مديترانه متعلق به فرانسه)

.ببخشيد

.منظورم کميک‌هاي آستريکسه

.در واقع دليلش همين بود

"آستريکس در کورسيکا"
.کميک مورد علاقه من بود

.هميشه با خودم ميگفتم يه روز ميام اينجا

.اول زنگ بزنين لطفا

.سلام
.سلام-

دوباره بهم زنگ ميزنن، مشکلي نيست؟

.اصلا

.5دقيقه

...من فقط
.آره حتما-

.بهرحال ممنون
.خواهش ميکنم نيازي به اين کار نيست-

.نه خواهش ميکنم

من توي وضعي بودم

.اگه شما نبودين معلوم نبود چي ميشد

بهرحال، اسم من
.وايسا-

.يه لحظه

.مکث

،شما اسم خودتونو ميگين
.منم اسم خودمو ميگم بهت

.با همديگه آشنا ميشيم

.چيکار ميکنيم، کجا زندگي ميکنيم
.واي! دنياي کوچيکيه

.دوست ميشيم با هم

براي اينکه مجذوبتون کنم
.يه سري جوک قديمي ميگم

.خودمو معصوم نشون ميدم

معصوم؟ اونم توي کورسيکا؟

فکر کردم يه جايي رو پيدا کنم

.جايي که هيشکي منو نشناسه
.ميتونم هرکاري بکنم، و هر کسي باشم

!من دان هستم

پليس 12کشور دنبال منه
..منم اينجا منتظر

طلاهاي تيجا هستم
(ديالوگ فيلم دون)

و شما کي باشين؟

من؟

.آره شما

.بايد يه کسي واسه خودت باشي

.من مونا هستم

.مونا عزيزم

.من با تيجا کار ميکنم

...حالا من بهت مونا بگم يا

عزيزم؟

.جناب دان

.خوشم اومد

از کجا بفهمم که طلاها پيش توئه؟

مدرک دان بودنت چيه؟

مدرک بازيچه دنياي قانونه

.و دان با اين قوانين بازي نميکنه

چرا خود تيجا نيومده؟

.آقاي تيجا وقت دندانپزشکي داشت

.مايلها دورتر داره دندوناش رو عصب‌کشي ميکنه

.پليس بين‌الملل

.خودم بهش رسيدگي ميکنم

الو

.بله...بابا

...خانم...هي

الو

.من پدرسگ هستم

.درسته. کاملا هم شبيهشي

.من پدرسگ هستم

.دوباره بگو

.من پدرسگ هستم

دان؟

.بله

.بفرمائيد

.سلام

اسم...اسمت چيه؟

...آنتونيا
.آنتونيا-

،سير کردن يه گرسنه حرکت خوبي بود
ولي مشروب چي؟

.نميدونم

چرا؟ برنامه‌ت چيه؟

.منم نميدونم

اينجا کجاست؟

ما کجائيم؟

بگم بهت؟

...روزي روزگاري

.يه داستاني شروع ميشه

داستان خوبيه؟

.هميشه همونه

روزي روزگاري يه پسر يه دختري رو ملاقات ميکنه
.شروع ميکنه به نزديک شدن بهش

.انگار داره به وظيفه‌اش عمل ميکنه

.سعي ميکنه اونو تحت تاثير قرار بده

...يه بهونه‌هايي مياره... لمسش ميکنه
احساسش ميکنه... بغلش ميکنه، مي‌بوسدش

.من پسرم، اين نقش منه

.نقشه ميکشم، و مُخ ميزنم

.کورسيکا بره به جهنم

من فقط به فکر اينم که با چه ترفندي
.خودمو بهت بچسبونم

اوه نه! اونوقت منم بايد نقش دختري رو ايفا کنم
.که ميگه بهم دست نزن

.ازت فاصله بگيرم

.منم چيزي که دلم مي‌خواد رو نميتونم بکنم

.نه

.بايد تورو از خودم دور کنم

نه نه

منو دور کني؟ اونم توي کورسيکا؟

خب چيکار کنم؟

.شرم و نجابت دارايي‌ـه يه زنه
.درسته-

اينکارو نميکنم

چه کاري؟

.يه عوضي نميشم

.تکون بخور

.خودتو عقب نکش. من ميشم آدم خوبه

.خواهي ديد

.بهت قول ميدم

فهميدي؟

"تا وقتي که جون در بدن داشته باشم، عزيزم

.7روز ديگه پاسپورت جديدم ميرسه به دستم

.منم يه هفته ديگه اينجام

.بزودي به دستم پول ميرسه

.منم تا اون موقع ورشکست ميشم

.يعني به همديگه نميگيم که کي هستيم

هر کسي ميتونيم باشيم
.نميدونم

راستشو نميگيم؟

.راستشو به هم نميگيم

.باي به هم قول بديم

.فقط به همديگه دروغ بگيم

.غير از دروغ هيچي نگيم

.و بعد از کورسيکا، غيبمون ميزنه
.مثل جادو

.ديگه هيچوقت همديگه رو نبينيم

.پيچشي در داستان
.داستاني که با داستاناي ديگه فرق داره

،پس هرچي ميشه
.بذار همينجا بشه

و هر اتفاقي توي کورسيکا ميفته

.از کورسيکا خارج نميشه

"تو يه خيابون بي‌سر و ته سرگردان بودم"

"قدم زنان در حال خودنمايي بودم"

"و يکباره بارش تگرگ سوزان بر روي من آغاز شد"

" منم که چتري نداشتم "

"نميدونستم چيکار بايد بکنم"

"بايد فرار مي‌کردم يا با سماجت خيس مي‌شدم؟"

،بعدش گفتم بذار خيس بشم اصلا"
"بالاخره که ميتونم خودمو خشک کنم

"مهم نيست زنانه باشه يا مردانه"

"توجه کنيد"

"باز داره يه کلک ديگه سوار ميکنه"

" و بازم منو گول ميزنه "

"بي‌جهت منو تو تله ميندازه "

"اي تو روحت، زندگي "

"باز داره يه کلک ديگه سوار ميکنه"

" و بازم منو گول ميزنه "

"بي‌جهت منو تو تله ميندازه "

"اي تو روحت، زندگي "

"...ميدوني "

" تو هموني هستي که "

" توي روياهام باهاش کبدي کبدي بازي مي‌کردم "

"تو ليلايي، شيرين، سوهني و ژوليتي "

"توي جنگل يا بازار دنبال من نگرد "

" من واتز عپ دارم "

" اين زمونه نه مال منه نه تو "

"نه واسه خانم‌هاست و نه آقايان "

"قلاب رو بنداز "

"باز داره يه کلک ديگه سوار ميکنه"

" و بازم منو گول ميزنه "

"بي‌جهت منو تو تله ميندازه "

"اي تو روحت، زندگي "

..تو هموني هستي که "

"دوتي من رو کشيدي ...

حالا کجا داري دنبالم مي‌گردي؟"
"من نه در کعبه هستم نه کاشي
( فرد مذهبي نيستم در محل هاي مذهبي دنبالم نگرد )

"من توي توئيتر هستم"

"گوش کن، اي محبوبم "

" دلم به من خيانت کرده "

" چشمام تو چشماته، عزيزم "

"هوش و حواسم رو از دست دادم"

" دلم همش گريه داره "

" چشمانم حرف‌هاي دلم رو ميزنه "

" هر روز روياهاي جديدي ميبينم "

" طوفاني از درون ميگه، اي محبوبم "

" پشت شالت قايم نشو "

...قلب اين عابد عشق "

" حالش رو توصيف مي‌کرد ...

" و همينطور گريه مي‌کرد "

"اينه دليلش"

عزيزم، بهم خبر رسيده

.که طلاها پشت اون فانوس قايم شده

و تيجا طلاها رو داده به

.سوناي خوشگل تا بده به دان

.مطمئنم اسمشو شنيدي

خود تيجا چرا نيومده؟

هنوز پيش دندانپزشکشه

.منم در هيبت اينترپل ميرم و همشون رو دستگير ميکنم

.اونم بدون سلاح

.وقتش رسيده عزيزم

،اگه بهم اعتماد داري
.پس بيا دنبال من

.من موندم چه رازي پشت اين کيفه

.خيلي سنگينه

يعني اينقدر ترسيدي؟

،من خودم اينترپل هستم
.و بايد اينو بهت بگم

.که زيبائيه تو بينهايته

خب حالا چي؟

منظور؟

واسه چي منو خواستي اينجا؟
واسه سکس؟

چه حرفاي بيخودي ميزني
.من مامور اينترپل هستم

يعني مامور اينترپل دل نداره؟

!مزخرفه

.ببين

.بيشتر بخواي بيشتر ميگيرم
.بعد غر نزني

.ساک 200 ميگيرم

.از جلو 500

.از عقب 1000

.اينترپل

.آفرين

.به کورسيکا خوش اومدي

.بگو

چيه؟ چرا غمگيني؟

.تو هميشه شادي

.معلومه، ميدونم

.آهان

تونلي توي زندون من؟

بگو ديگه

.اينجا نه

.رسيديم خونه بگو

.اونجا هم همينجوريه

.سرت به کار خودت باشه

.من کلا مال توام
قسم به خدا -

.روزا خواهر، شبا همسر
شبا همسر؟-

.اين بيکيني آخرش ليز ميخوره

.آره

.ميبينمت

.ببخشيد...سلام...من فرانسوي نميفهمم
ميشه بهم کمک کنيد؟

.بله

:ميشه به فرانسوي بهم بگين
بعدازظهر وقتتون آزاده" چي ميشه؟"

.بله صحيح

.بيا اينجا

.عجله کن

.بيا ديگه

واسه من يه نوشيدني ميخري؟

:چطوري ميگين
"ميشه منو امشب ببري بيرون"

.ببخشيد

....به هند خوش اومدي

.خيلي خيلي عاليه. با اجازه

چيکار کنم؟ گدايي کنم؟

سر چهار راه گدايي کنم؟

.قبل از اينکه شرط ببندي بايد فکرشو ميکردي

ببين. يه رستوران گرون قيمت نميبيني تو؟

اي خدا، اگه منو يه دختر ميکردي

همين الان غيرتم رو زير پا ميذاشتم
.و شکم اينو سير ميکردم

حالا چيکار کنم؟

اي خدا، به حرفم گوش ميدي؟

.چه باحال شدي خدا

.بريم

نقشه چيه؟
.نميدونم-

.کشيش

.ايشون بازيگره

اسمش مادوبالاست. اومده کورسيکا
.فيلم بازي کنه

.خوش اومدين. بفرمائين

.بفرمائيد، لذت ببريد

.خوش اومدين

.عجب شام لذيذي

...ممنون

ولي وقتي خوشحال ميشم که ايشون منو
.توي فيلم بعديش بذاره

جناب کارگردان، چرا داستان فيلم رو
برامون تعريف نميکني؟

تعريف ميکني؟

ايول. کارگردان بزرگ هندي
.قراره برامون داستان فيلم بعديش رو تعريف کنه

...ايول

.و بعد تفنگش رو به سمت سر اون ميگيره

.و ميگه مي‌خوام بکشمت
.اشهدت رو بخون

.و اون ميگه، ممنون

.ممنون خدا که دعاهامو مستجاب کردي

.يکساله که سعي ميکنم خودمو بکشم

به خودم شليک ميکنم
ولي چاچراغ بجاش ميفته

.تيرم خطا رفت

.بعدش خواستم زهر بنوشم

.صبح روز بعد در حالت خماري بيدار شدم

.اي بابا...بعدش تصميم گرفتم رگم رو بزنم

.ولي هنوز نمردم

دستم عفونت کرد، بعدش دکتر
.چندتا آمپول بهم زد

.کونم درد گرفته

.حالا خدا تورو فرستاده

.زودباش منو بکش. شليک کن

.ولي صبر کن...بايد برم جيش کنم

.اول جيش بعد منو بکش

چه فرقي ميکنه؟

.وقتي بميرم، ديگه از جيش خبري نيست
.زودباش شليک کن

،صبر کن ببينم
اگه تو بهم شليک کني

.بعد من بشاشم روي کفشت

.اوه لالا، چه کفش خوشگلي

برندش چيه؟

جيمي-چو

آرماني؟

.خسته شدم از بس حرف زدم

ببخشيد، مشروب کجاست؟

کجاست؟

.بسلامتي

...دختراي خوشگل
.يه پيام واستون دارم

.اين مادهوبالاست. ما ديگه با هم نيستيم

.نه نه، اون دوست دخترم نيست

.بله. حالا مادهوبالا...آزاده

.مادهو بالا آماده‌ست

...و توي دل من
.سرشار از عشقه

...مي‌خوام بهتون عشق هديه بدم، بياين

.بگيرينش

"خداي را ستايش. که اومده مارو از بند رها کنه"

".اومده که مارو از دست دشمنان نجات بده"

،اجدادمون رو مغفرت بفرما"
"و پيمان مقدس او را بياد بسپار

.خيلي ممنون

چيه؟

.فقط نگاه ميکنم

.خب ايرادي نداره
.فقط وعده‌مون يادت باشه

چرا؟

ديدي؟

.همينقدر مجازي

ناراحتي؟

.هوست داره وعده‌ات رو زير پا ميذاره

چيکار کنم خب؟

.يه بار عهد بستيم
.و بايد بهش وفادار باشيم-

.مايوس نشو شاهدخت

تينگ" چيه؟"
.اگه بخواي "تونگ" هم ميشيم

.چه جالبه

.جالبيش تازه شروع شده عزيزم

.چون خيلي کارا ميتونيم بکنيم

مثله؟

اينم مجازه؟
چرا که نه؟-

...و حتي

.اينم مجازه

مطمئني مجازه؟

چرا که نه؟ چرا که نه؟

.فقط از خط قرمز رد نشيم

پس اينکارم ميشه کرد؟

.و همچنين اينکار

.خيلي داري به خط نزديک ميشي

.ولي ازش رد نميشيم

مطمئني؟

.بهت قول دادم

.من بهت دل دادم و تو فقط بهم قول دادي

دلي که اين دنيا بدي، توي دنياي بعدي بدرد نميخوره
.داداش زورا

.افسوس

.اونجا همه چيز فرق داره

پس چيکار کنيم؟

فرار کنيم؟

!فرار! فرار

چرا هميشه اينطوري ميشه؟

.لحظه‌هاي خوش خيلي زود ميگذره

چي ميشه اگه سوني هرگز برنگرده خونه؟

ميتونه بمونه؟

يه روز زودتر؟

.از وزارتخانه توي دهلي چندتا تماس گرفتن

.هروقت بخواي بري ميتوني بهم بگي

.فردا يه پرواز هست

پرواز چه ساعتيه؟

.خدافظ

.فرودگاه از اينجا يه ساعت فاصله داره

.ما هرگز همديگه رو نخواهيم ديد

"هير خيلي بده"
( هير و رانجانا دو شخصيت عاشق )

" اين روزا خيلي عصبيه، اي داد "

"حال هير خيلي بده"

" اين روزا خيلي عصبيه، اي داد "

" نه چيزي ميخوره نه مينوشه "

" حتي گريه کردن هم براش سخت شده، اي داد "

"در سوز گرماي عشق سوخته "

" رو به رو شدن با اين خاکستر براش مشکله "

..اين وضعيت هير"
"قسم به خدا

"وضعيت هير واقعا بده "

"حال هير خيلي بده"

" اين روزا خيلي عصبيه، اي داد "

"حال هير خيلي بده"

عشق عين کبريته و "
"دل مثل بنزين

" هر دوي اينا بايد از هم جدا باشن "

" خارها دارن چشما‌ها رو خراش ميدن"

"تمام روياها نابود شدند"

"وضعيت هير واقعا بده "

" کي ميخواد مراقبش باشه "

" لبانش به هم دوخته شده "

" چند روزي که دل و دماغ نداره "

" مردم ميگن اون عبوس شده "

" کاملا زده به سرش، اي داد "

"حال هير خيلي بده"

"حال هير خيلي بده"

" اين روزا خيلي عصبيه، اي داد "

"ضربان قلبش نا منظم ميزنه "

" انگار که بي‌روح شده "

" سرش عين ديگ زود پز شده "

" زندگي هم ديگه بهايي نميده "

" کل لحظاتش تو خواب سپري ميشه "

" عصبانيتش رو سر زمان خالي ميکنه "

" و محکم ميکوبه تو صورتش "

" حتي پدرش هم نگران اونه "

" مادرش هم غمگينه "

" هير واقعا زده به سرش "

" آره، واقعا عصبيه "

" اصلا خوشحال نيست "

" نه چيزي ميخوره نه مينوشه "

" حتي گريه کردن هم براش سخت شده، اي داد "

"در سوز گرماي عشق سوخته "

" رو به رو شدن با اين خاکستر براش مشکله "

..اين وضعيت هير"
"قسم به خدا

"وضعيت هير واقعا بده "

"حال هير خيلي بده"

" اين روزا خيلي عصبيه، اي داد "

"حال هير خيلي بده"

.اگه به نقطه شماره سه نگاه کنيم

.خواهيد ديد که اين استراتژي عملي هست

مطمئنا به چندتا افراد کارشناس نياز پيدا ميکنيم

.و چند نفر با مهارت استخدام ميکنيم

...بنظرم بايد برگرديم عقب و

...ببخشيد
.بله-

.ببخشيد

.سلام

يادته؟

.کورسيکا! خداي من

تو؟ اينجا؟

.اينجا زياد ميام
.اهل دهلي هستي

.تصميم گرفتيم هيچوقت ديگه همديگه رو ببينيم

حالا چيکار کنيم؟

چيکار کنيم؟

ويد

ويد؟

مثل ريگ ويد؟

.تارا...تارا ماهشواري

.ويد واردهان ساهني

اسم واقعيته؟

.آره

.مدير توليد ام سي ام تک

.گوش کن

.اين اتفاقي نيست
من داشتم تظاهر ميکردم

من غالبا ميام اونجا چون ميدونم تو اينجايي

من از کلکتع ماموريت گرفتم اومدم دهلي

.نتونستم جلوي خودمو بگيرم

.گوش کن...اشکالي نداره

واقعا؟
.آره واقعا-

.خب بازم هست

.باشه

ميشه بريم يه جايي
.بله-

.بفرمائيد

ميدوني وقتي از کورسيکا برگشتم

فکر کردم همه چي به روال عادي برميگرده
چون معمولا همينجوريه. ولي الان 4سال ازش گذشته

.نميدونم اين حس چيه

.اين عشق و همه‌ي جزئياتش

من فکر کردم که چقدر احمقم

چرا همش اين اداهارو پيش تو درميارم؟

.دوستات منتظرن

5دقيقه ديگه بهم وقت ميدي؟
.حتما-

.باشه

.گوش کن

.خودتو اذيت نکن
من ديوونه نيستم

.قول ميدم، دنبالت راه نميفتم

.ميدونم زندگي خودت رو داري
.حتما دوست دختري هم داري

.من دوست دختر ندارم

.اوه باشه

.5دقيقه

.کارت خوب بود

.الان برميگردم

.سلام
.سلام-

خوب شدم؟
واقعا؟-

.البته
.ممنون-

.اينو ميذارم پشت

.ممنون

.ممنون

.ممنون

.ممنون

آب معمولي مي‌خواين يا معدني، خانم؟

.دماي اتاق خوبه يا کولر روشن کنيم، آقا

.بيسلري يا آويولا
(مارک آب معدني)

.خب...باز به هم رسيديم
.بله-

اينجا چطوره؟

...خيلي قشنگه

.خوشحالم

براي دو سال پياپي

.اينجا بهترين رستوران غذاهاي شرقي شده

.بله

آشپزي ژاپني اين روزا خيلي معروفه، مگه نه؟

.عجب برندي، ژاپن

کشورها آخرين شرکت هستندف
.و شرکتها آخرين کشور هستن

.يه کم بخور

خب

.فردا بهت زنگ ميزنم

.عاليه

5خوبه؟

همه چي اوکيه؟

آره، چطور مگه؟

.هيچي، فقط پرسيدم

دوست داري بياي بالا؟

.بذار من بيارم

.جاي قشنگيه
.ممنون-

4تا آپارتمان مثل اين هست؟

خب؟

خب؟

ببخشيد، اذيت شدي؟

.يه لحظه

.ببخشيد

.ميذارم روي سايلنت

.خيلي‌خب

.شاهرخ خان

...لطفا...لطفا

.ممنون

.صبح بخير

.صبح بخير
.صبح بخير-

.صبح بخير

.صبح بخير

سي‌بي‌اس رو آخرين بادهاي تحاري
تمرکز کرده

و بعد روي انتقالات جنبي مشتريان

که ممکنه دوقطبي ظاهر بشه
ولي مستلزم وجود انيشتين نيست

تضمين ميکنه که نيازمون
به جستجو رو کم کنه

.همينطور از رشد شبکه‌هاي اجتماعي

چرا عصبي شدي؟

.دفعه بعد عصبي نشو
.بله آقا-

.تو ميتوني پسر
.ممنون آقا-

.ممنون

الو

الو

.خوبه

برنامه من چيه؟
.تو تصميم بگير خب

.باشه

.خب پس اينه

.همينه که بهش ميگن...عشق و اين چيزا

.منم دوستت دارم

.چرا وايساديم؟ همه منتظرن

.بريم

هي، امروزم چيزي نميدي؟

.صبح بخير آقا

.صبح بخير آقا

.من ميگم گوکال

.جهاني. ولي هنوز محليه

اين يک تراژدي محرمانه‌ست

پس خط مشي بالا-پايين داره

..و 360 منظر نيز

خب، چطور بود آقا؟

.خوبه بهترم ميشه

.باعث افتخاره که با شمائيم
.لطفا زود برگردين

.به راننده بگين يک و نيم ساعت ديگه بياد

آقا
.بله پسر-

.تارا

نميگم که با رئيسم آشنا شو
.بلکه ميگم با استادم آشنا شو

.سلام
.سلام-

اين شرکت امروز هرچي داره
.از خير ايشونه

.ارتش يکنفره

.ديد و فلسفه ايشون چهره تلويزيون هند رو تغيير داده

.کاملا

.آدم خوب در اين زمان همينه

.همينجوري ادامه بده پسر

.تولدت مبارک

.تولدت مبارک

.تولدت مبارک

.تولدت مبارک

.بچه‌ها داره مياد

.يه لحظه ويد

ميشه يه لحظه بريم بيرون؟

چي شده؟

.فقط بيا بيرون لطفا

.ببخشيد

.بله

ويد، از وقتي از کورسيکا برگشتم

.انگار

.انگار تو با مني

ميفهمي؟

.من اسمتو نميدونستم

.هيچ اميدي نداشتم که دوباره ببينمت
.ولي الان پيش توام

اين ممکنه؟ همچين احساسي؟

.من هرگز نميدونستم

.بعدش منو پيدا کردي

.نه

من يه مدير توليد رو پيدا کردم
که توي شهر زندگي ميکنه

.کسي که رفتارش خوبه
.باادبه، معصوم هست

خب

.تارا، من مدير توليد هستم ديگه
.توي شهر هم زندگي ميکنم

تارا، من نه دان هستم

.نه يه کارگردان فيلم

.اون يه بازي بود
.يه نقشي رو بازي کردم

.منه واقعي اينه

نه

منظورت چيه؟

.تو واقعا دان و يه مامور اينترپل هستي

.داري اينجا بازي ميکني

داري نقش يه آدم عادي رو بازي ميکني

.کارات بر اساس يه الگو هست

.کسي که هرچي بهش بگن همون کارو ميکنه
.ويد تو اين شکلي نيستي

.همش تقلبيه

.مثل جونورا سرت رو کردي توي رودخونه و آب ميخوري

.تو کسي بودي که با کوهها حرف ميزدي

چت شده؟

تو چت شده تارا؟

اون کيه؟ اون کسي نيست
.اينا زاده‌ي ذهن توئه

.شايد داري تصور ميکني که من اونم

.من اينم تارا

.که جلوت وايسادم

.من همينم

مطمئني؟

.تارا

.آره مطمئنم تارا

.پس من با يکي ديگه‌ام ويد

.دنبال يه چيز ديگه هستم

.اين چيزارو دارم

.اينو نميخوام

.همه‌چي به هم ريخت

.همه چي خراب شد

ولي حالا شده

کــريم و ســامــان، باليووديـــها

.سلام...خب من برگشتم

.يه چيزايي بود که بايد حل ميشد

...اينطوري بود

.همه چي خوبه

.لطفا...آروم باشين

.همه چي خوبه

غذاي اصلي رو سفارش بدم

ببخشيد

ببين رئيس، شما دوتا راه داري

.يا مجنون شو

.يا لباساتو پاره کن و داد بزن

يا آروم بمون

.ميدوني چيه...من آروم ميمونم

.آره...همينجوري خوبه

.حتما صلاح نبوده

.چيزي که بعد اتفاق ميفتاد الان اتفاق افتاد

خوبه

.مشکلي نيست

.خوبه

.بيخيال

هي راجو

.صبح بخير...صبح بخير

...صبح بخير

همه چي مرتبه؟

.امشب ميريم سينما

مياي؟

.بعدش هم ميريم به بار

کجا؟

همون باري که بعد جدايي تو رفتيم؟

چرا که نه؟

.دختره بهم رودست زده
.بايد يه اتفاق خوب بيفته ديگه

!خوب سرمو گرم کنين

.درستش همينه

منتظر بودم ببينم که به حالت نرمال برگردي

.ولي حالا که ميبينمت حالت خيلي هم خوبه

.خب بيا بگير

.توي رستوران اينو يادت رفته بود

.پولم تلف نشد

.تا حالا توي زندگي اينقدر خوشحال نديده بودمش

.يکي کمک کنه منم جدا بشم

.مشکلي نيست
.منم ميخوام-

.ببخشيد دير وقته

.مشکلي نيست

...ولي من فقط

.بيا توو

زياد وقتت رو نميگيرم، فقط به اين فکر ميکردم

...منظورم اينه که....بجاي

.ويد، منو ببين

چي شده؟

بهم بگو ويد

چيز خاصي نيست

.يعني چيز مهمي نيست
.خب پس بگو ديگه-

.باشه

.حرفم اينه که شرايطمون توي کورسيکا فرق ميکرد

.به هم قول داديم که دروغ بگيم
ولي اينجا ديگه لازم نبود

چي؟
.حقيقت ديگه-

.ميتونستي حقيقت رو بهم بگي

.ويد بيا توو
.من نيومدم که بيام توو-

.ميتونستي بهم بگي که من در حد و اندازه تو نيستم

ويد

،نميدونم توي کورسيکا چه ذهنيتي ازم داشتي
ولي اينجا؟

.ميدونستي من کي هستم

.يه شخص عادي و نرمال

.ويد، يه لحظه

.من عادي‌ام
.مشکل همينه ويد-

.متوسط هستم. مثل خيلي‌هاي ديگه

.با کيف اينطرف و اونطرف ميرم

ويد
.يه آدم عادي-

.همينو بهت ميگم
تو همچين آدمي نيستي

.من ميدونم تو کي هستي

آره فقط تو ميدوني من کي هستم
.و کس ديگه‌اي نميدوني

...خونادم، دوستام، کسي منو نميشناسه ولي تو
7روزه منو توي کورسيکا شناختي

.نه هيچي خوب نيس

چطور ميتونه خوب باشه؟

.بهتره که همه چي رو بريزي بيرون

چيو بريزم بيرون؟

ويد بيا توو
.من خيلي متاسفم-

.من خيلي خيلي متاسفم

.ولش کن ويد...همه چي خوبه

.بيا توو

.نميخوام بيام توو

.اينجا نيومدم که پيشت بمونم

.ولي قرارم نيست بيرون بموني

.ديروقته. همه خوابن

.منم بيدارشون ميکنم، آخه ديوونم
.داد ميزنم. جنجال بپا ميکنم

صحنه سازي ميکنم

.منو ببر داخل. پنهانم کن

.اين جونور رو کنترل کن

"تو زندگي مني"

"تو خوشي مني"

.مدل موت افتضاحه داداش

مدل مو

مدل مو

ميخواي بازيگر شي؟
.قصدش رو داشتم-

.خيلي دلم ميخواست

خب برو. مشکلش چيه؟

.مشکل يه چيزه

!شرايط

،مامان بابا کار خودشون رو کردن
.بهم زن دادن

،تا خواستم برم دنبالش
.پاي دوتا بچه به زندگي باز شد

.چرخ زمونه هم مي‌چرخيد

،سير کردن شکم، درس خوندن بچه‌ها
.خواسته‌هاي خانم

.ترافيک، ريکشاو

ميخواستي بازيگر شي؟

.خواننده بشم

وقتي منو اينجوري ببيني
فکرشو نميتوني بکني

.ولي وقتي برم بالاي سن الله‌آباد بخونم

.تماشاگرا ديوونه ميشن

.اصن نميذاشتن تنفس کنم

.پس يه قهرماني واسه خودت

.نه آقا

.من فقط يه راننده ريکشا هستم

.اينجا هيشکي منو نميشناسه

.توي باطنم يکي ديگه هستم
.ولي ظاهرا يه آدم ناتوان

.رياضي

.رياضي حاليم نميشه

.نميتونم ازش سر در بيارم

.ادامه بده

.در واقع مهندسي هم نميخوام بخونم

.من همچين آدمي نيستم

...هيچ علاقه‌اي بهشون ندارم. پس

وقتي بعد از جدايي هند و پاکستان
پدربزرگت اومد اينجا

.هيچي نداشت

.سقفي بالا سرش نداشت

.و يه خانواده داشت با 8 تا نون خور

اگه ميگفت: کار کردن توي کارخونه رو نميخوام

.من اين نيستم، درواقع ميخوام ساز بزنم

اونوقت چي ميشد؟
خانواده نجات پيدا ميکرد؟

اين فرصت بهت ميرسيد
که مهندسي بخوني؟

بعد از دو سال تلاش

.تو حتي نتونستي امتحان ورودي رو قبول بشي

.يه سال با خونه نشيني وقتت رو تلف کردي

حالا به لطف کمکهاي مالي من
.بهت ورودي دادن

.با سپاسگذار هم باشي
.و با شرم و حيا تلاشت رو بيشتر کني

ولي علاقه تو چيه؟

بشيني زير درخت و داستان بشنوي
.اونم با 10روپيه واسه 1ساعت

يا ميخواي بري بمبئي بازيگر بشي؟

برنامه شغلي آينده‌ات چيه؟
.بگو ديگه

"حاشيه چشمام رو به نگاه زنان زيبا ميدوزم "

" سعي ميکنم اين زنان زيبا رو اغوا کنم "

"حاشيه چشمام رو به نگاه زنان زيبا ميدوزم "

" سعي ميکنم اين زنان زيبا رو اغوا کنم "

.."اي زيبا روي "

"با اغوا کردنت دارم به وظيفه‌ام مي‌رسم"

" نجابتم رو ميذارم کنار "

" به خواسته خودم اين دردسر رو فرا ميخونم "

"به لطف شما ديگه جوش نياوردم "

"حاشيه چشمام رو به نگاه زنان زيبا ميدوزم "

" سعي ميکنم اين زنان زيبا رو اغوا کنم "

درون خودم از تو حرف ميزنم "
"و وقتم رو مي‌گذرونم

" با خودم ميخندم، با خودم گريه ميکنم "

" خودم رو شکنجه ميدم "

" بخاطر تو همه در و همسايه به ريشم ميخندن "

قبل از اينکه عاشقت بشم"
"جرات داشتن اينطور برخورد کنند؟

" حالا بهشون نشون ميدم "

.بازم همون داستان قديم
.مجنون لباساشو پاره ميکنه

.جلوي جمعيت غوغا بپا ميکنه

فقط به خودش فکر ميکنه
.چرا...جوري که... پول

پول نباشه، چطوري ميشه کاري کرد؟

فکر کن! حرفاي الکي رو ول کن

.شاد باش، خوب بخور

،شاختو غلاف کن، حقايق رو قبول کن
.لباساتو پاره کن، خودتو وفق بده

.به خودت برس، يه داستاني بگو

.همشونو سرگرم کن
.آشوب بپا کن. يه قري به کمر بده

هرچي توي دلته بريز بيرون
.و خودت رو تسليم اون کن

.همش بخاطر اون

من نوکرتم ارباب. دوباره کراوت ميزنم
.دست بسته ميام به نزدت

.همون کاري که هر روز ميکردم ميکنم

.هي اين کارو ميکنم

.هر روز يه طرف ميري

حالا بگو توي دلت چيه؟

درونت چيه؟
دنبال چجور دلي هستي؟

بگو

.جوابمو بده

.ببخشيد بابا
.نه پسرم، کمکهاي من-

.تونستي درکش کني، اين خودش خيليه

.خيلي بهت افتخار ميکنم پسرم

.ميدونم توي دانشگاه خيلي موفق ميشي

.موفق باشي

حالا فهميدم سرخي لب‌هات و سرمه چشمات"
"چي رو از من ربوده

" با راه رفتنت ميخواي منو اغوا کني "

..اي زيبا رو، بهم بگو "
"که کجا و به کدوم کشور داري منو ميبري؟

آروم، آروم سعي داري "
"من رو با کلماتت به دام بندازي

"حاشيه چشمام رو به نگاه زنان زيبا ميدوزم "

" سعي ميکنم اين زنان زيبا رو اغوا کنم "

"حاشيه چشمام رو به نگاه زنان زيبا ميدوزم "

.الهي به دختر مورد علاقه‌ات برسي

.ممنون

.صبح بخير

.صبح بخير

.صبح بخير

کراواتت کو؟

فراموش کردي؟

تيواري

.همينجوري خوبه رئيس

خوبه؟

خوبه؟

.بزور تونستيم کراوات بفروشيم

.ببندش

.دختره ولت کرده، عقلتم از دست دادي

.عجله کن

و نهايتا اين ارزش‌هاي بنيادي ماست
تغييرات متزلزل رو مهار ميکنه

به اين خاطر که جلوه هاي فن آوري نشئت گرفته از
وقايع شسته رفته(مثل يه کنسرو مرتب و زيباي ساردين) نيستند

لحظه اکتشاف‌هاي بزرگ
(مثل زماني که ارشميدس اورکا گفت)
ضابطه مند به وجود ميان

و مشکل اصلي تازه توي جزئيات خودش رو نشون ميده
چه تغييري ايجاد ميکنه گيسوي کمند

با استراتژي اقيانوسي آبي يا هرچي
که ميخواي اسمش رو بذاري؟
...اي پي کارش رو انجام ميده و

!از پردازش همسازي بازگشتي کمتر استفاده ميکنه

.چرا آقا؟ امروز که عصبي نبودم

.منظورم اون نيست

.مشتري هم که خوشحالن

.حرف مفت ميزدي

مُفت؟

بهرحال
.باشه آقا-

.بهرحال برم

در بخش لاادري شايد اين
به نظر از بيرون باشه

ولي داخلش فقط يه چيز الکي نيست

سازگار با دي.ان.اي صنفي
..ولي در عين حال اورگانيک

..با اقتصاد پاتپاراگانج و تا

تمام تقاربي که براي ما
شناخته شده است

لذت ميبري؟

.بله

.ميدوني که حالت خوش نيست

.خيلي هم بد

.بدم ميشه

.عوضي

.همچين روزي ميومد

.دختره ولت کرده عقلت پارسنگ برداشته

ويد

.سلام تارا

.ببخشيد، ديدم تماس گرفته بودي

چطوري؟
خيلي خوبم، تو چطوري؟-

ميشه همديگه رو ببينيم؟

چرا؟

.ميخوام ببينمت

.من واسه اين زنگ نزدم

.ميخواستم ازت معذرت بخوام

.نه، من ميخوام ببينمت

.چي شده؟ من خوبم

الان کجايي ويد؟

ميشه من بيام اونجا؟

.اگه سرت شلوغه منتظر ميمونم

.باشه

.سلام

.اوه، سلام

شانسي آره؟

ميشه بغل کنم؟
بله يا نه؟

.اينجوري بهتره

سلام به تو، چطوري؟

.امروز ديگه ديوونه بازي درنميارم

اي بابا، اون روز چيکار کردم من؟

ويد

.اومدم بهت بگم که اشتباه از من بود

چطور؟

چون تو منو پس زدي؟

چون يه چيزايي گفتم

زرنگ بازي در آوردم

.و تو پريشون شدي

.فکر کردم احساساتت رو خدشه‌دار کردم

.بايد ازت معذرت خواهي ميکردم

.خب پس بگو

.معذرت خواهي کن

.بگو ديگه

تو کي هستي؟

روانشناسي؟
من بيمارتم؟

.دلواپستم

.چه اثري داره دلواپسيت

!واو

.اين روزا خيلي حالم خوشه

.عالي شد، ممنون

.ويد، متاسفم

.اونروز هرچي گفتم رو پس ميگيرم

.حلقه کجاست؟ ميخوامش

.همه ميتونن ببينن که من چقدر خوشحالم

.ويد

.به من دست نزن

.ولم کن تارا
.خواهش ميکنم بشين ويد-

.تو عاشق شدي، دختر ديوونه

.آره ويد

.ولي عاشق يکي ديگه

.تو عاشق يکي ديگه شدي عشقم

.تارا گوش کن

اگه بزنه به سرم
.نميتونم خودمو کنترل کنم

.پس من ميرم
آخه من چه کار اشتباهي کردم؟-

.متاسفم

.تو خيلي خوبي تارا

.من بايد تورو بپرستم

ميبيني

وقتي ميام کنارت به چي تبديل ميشم؟

.تو انرژي منفي داري

.ويد، اين مرحله رو ميگذرونيم

.همه چي درست ميشه
.از من دور شو-

.ممکنه يه کاري دستت بدم

.مشکل همينه

.نميتونم ازت دور باشم

به عشق واقعيت خيانت ميکني؟

.ويد جدي باش

.نه جدي ميگم تارا

داري بحث ميکني؟

.صبر کن اينکارو نکن
.اون مياد. دان مياد

.يه روزي برميگرده

.منتظرش باش

.ويد-تارا

.قول ميدم همه چيزو درست کنم

.هنوز نفهميدي؟ دستمو ول کن

.نميذارم بري

" براي لحظه‌اي بيشتر بمان "

" تا دلم کمي قرص شود "

" آخه چطور سد راهت شوم که نروي "

" دردهام ازم دور ميشن و ميرن "

" ميخوام که تورا توي چشمانم تسخير کنم "

"بدون هيچ حرفي با تو صحبت مي‌کنم"

" اگر که با من بودي "

" اگر در کنارم بودي "

..در دنياي تو "

"مثل يک رودخانه جاري‌ام..

" دنياي من... در عشق تو نهفته شده "

" در مشرب تو گداخته ميشم "

" اگر در کنارم بودي "

" رويايي در چشمان تو نهفته است "

" روياها سرشار از نارضايتي‌ست"

..باور دارم که احساسات دل‌ها "

" تماما يک حيله است...

" اينکه با من باشي يا نباشي "

"آخر چه فرقي دارد "

" زندگي در هر حال دردآور است "

" اگر در کنارم بودي "

" تا دلم کمي قرص شود "

" اگر در کنارم بودي "

" دردهام ازم دور ميشن و ميرن "

" اگر در کنارم بودي "

"اين روزها نيز مي‌گذرد "

" اگر در کنارم بودي "

خوبه، رئيس؟

.باشه آقا

جواهرات شيامجي؟

.ميخوام حلقه الماس رو برگردونم

.نميخوام ارزشش بياد پائين

.يه مشتري ديگه براش جور کن

.مگه دل نداري

.صبح بخير

.صبح بخير
.صبح بخير آقا-

.سلام
.سلام-

.سلام
.سلام-

.صبح بخير

اين چش شده؟

.يه کمکي بهم بکن، کشتي منو

.پهلوون

.خدا خيرت بده

.عجب مرد خوبي

در وضعيت کنوني اجتماعي/سياسي
که مصرف کننده پادشاه محسوب ميشه

و شرکت ها کشورهاي جدي محصوب ميشن
..سينماي نمايش شب پريا" و"

آي وي سي ام تک تلکاک باعث ميشن
.. چرخ اين صنعت بچرخه نه پول

به حرکت در مياره و بر مشکلات فائق مياد
و براي تسريع اين روند

...ـ575 روش، فساد

...رشد ارگانيک در هم گسيخته
تکنولوژي اي/بي، تتا، بتا و گاما

مقياس جذر موفقيت ريشه 74.7 را مي‌گيرد

براي قدرت، اصابت آن با بادو سراج

ترياکي، کينگ کونگ
..يون آمور

من چم شده؟

.يه چيزيم شده

.معلومه که چيزيت شده

.ولي آقا، اين کار همه چيزه منه

.نميخوام کارمو از دست بدم آقا

.ببين پسر رفتارت هميشه خوبه

.ولي کارت هميشه متوسطه
.ولي هنوز اين همه سال دوام آوردي

.فقط با رفتار خوبت

...تو معصوم، باادب و خوبي
.همه ازت خوشش مياد

با اين وجود بازم داري اينکارو ميکني؟

.همش بخاطر يه دختر

مگه اون دختر چي داره؟

همه فقط يه هفته لازم دارن

.حتيم منم يه هفته برام طول کشيد

.من يه هفته وقت داشتم
خب چيکار ميکردم؟

.بيشتر سعي ميکردم

.بيشتر تمرکز ميکردم

.تو هم آينده درخشاني داري

.تو فقط کارت رو بهبود ببخش

من ميگم تا 5سال ديگه تو ميشي
.معاون اين شرکت

.ايول

و اگه همه چي بخوبي پيش بره

.تا 10سال ديگه اين صندلي ميشه مال تو

بله، چرا که نه؟

.تا 15سال ديگه تو دقيقا ميشي مثل من

.اوه نه

.همش ممکنه

.غيرممکنه! بگو که دروغه

.نه

باز ميخواي داد بزني

.تو ميتوني پسر

.حراست رو بفرستين

.من اشتباه کردم
منو ميبخشي؟

بگو ديگه

ميتوني منو ببخشي؟

خواهش ميکنم آقا

منو ببخشي يا نه؟

.زودباش، منو ببخش

.راجو

نميتوني منو ببخشي؟

.حراست، اين يارو رو بندازين بيرون

.بربادت ميکنم

زيبايي اينجاست تا به جرم دوست داشتن"
"مجازات بشه

"کسي به منه ديوووه سنگ نميزنه"

چي شده رئيس؟

.خواهش ميکنم، التماست ميکنم

".خواهش ميکنم، التماست ميکنم"

.بازي

سلام...چطوري ويد؟

.خوبم

.خيلي خوشحالم ميبينمت
تو خوبي؟-

حالت خوبه؟

.درواقع نه خوب نيستم

.حالم خيلي بده. از کارم اخراج شدم

.حراست اومد انداختنم بيرون
.الان کل روز خونه نشيم

شبا دلواپس از خواب ميپرم
.عرق ميکنم

.آپانديسم رو هم جراحي کردم

.شک دارم که نشتي هم داره

.احساس ميکنم بدنم داره کپک ميزنه

و کيسه بيضه‌هام؟ ميدوني چيه؟
.نميدونم-

.داره توش جلبک ميزنه

،ميدونم که همچين اتفاقي نميفته
.همش روان پريشيه

چيکار ميکني؟
.خودش پرسيد-

.4بارم پرسيد

"خب همه ميگن" چطوري

چرا؟ وقتي نميخواي بدوني چرا ميپرسي؟

.خنده‌داره

.بهت ميگم

.به جون تو امروز بهت ميگم

.ولم کن

...اون ديوونست
.بهم حمله کرد

اون خطرناکه...نبايد همينجوري ولش کرد

" تو کس ديگه‌اي شدي "

" خودت اين را نيز ميداني "

...در مقابل دنيا "

" نقابي بر صورت زدي ...

" تو کس ديگه‌اي شدي "

"...کس ديگه‌اي"

"چرا مثل خود واقعي‌ات رفتار نميکني؟"

به خاطر دنياي فاني "
" خود واقعيت را فراموش نکن

" اينگونه به خودت ظلم نکن "

" گره‌هايي که بخود بستي را باز کن "

" به دنيا بگو شخص ديگه‌اي هستي "

!تارا

کدوم ستاره؟

مقصد کجاست؟

دلم داره منو کجا ميبره؟

.بدون قدم برداشتن

"شاهزاده‌ي قصه‌هام دور از منه"

.اين يه سرابه. واقعي نيست

.فکر ميکني آبه ولي فقط شنه

چرا سعي ميکني؟

اون بي ارزشه، چرا خودمو اذيت کنم؟

همه چيزو بخاطر هيچي قرباني کنم؟

کي طلا و مرواريد دل رو مي‌خواد؟

کي اهميت ميده که درونش چيه؟

.فکر ميکني آبه ولي فقط شنه

.با آرامش باهاش حرف بزن
.البته اينکارو ميکنم-

منظورت چيه؟

بيا

.بيا پسرم

چند روز اينجا ميموني؟

.يکي دو روز

همين؟ بعد اين همه مدت اومدي
فقط واسه يکي دو روز؟

نميخواي بيشتر بموني؟

چت شده؟

هيچي

.ديگه نميخوام اون کارو بکنم
کارتو ول کردي؟-

ميري دنبال يه کار ديگه؟

چند وقته؟

...چند

.روزه

دو روز، 10 روز يه ماه؟
.شش ماهه-

بابا، نگران نباش

شش ماه، توي اين شش ماه چيکار ميکردي؟

تو چت شده ويد؟

مامان ميشه شلوغش نکني
اين داره شلوغش ميکنه؟-

شش ماهه کار نداري

.قيافه‌ات رو ببين! مثل معتادا شدي

.امروز ميرم

.دارم برميگردم بابا

تو همون حرفاي قديمي رو تکرار ميکني

.وظيفه‌ام رو بهم گوشزد ميکني
کِي ميتونم مسئوليت‌پذير باشم؟

فکر کردي من خوشم مياد؟

که همش همين حرفارو توي زندگيم بزنم

.تو هم همش راه رو کج بري
.منم تورو بيارم به راه راست

.باشه بابا. من ميرم وسايلم رو جمع ميکنم

چي فکر کردي؟
من دشمنتم؟

.نيازي بهش نيست

.من دشمن خودم هستم
.دارم خودمو برباد ميکنم

.حقيقت همينه

.حالا در موردش فکر هم بکن

کسي که توي زندگيش مشکل نداره
.واسه خودش مشکل مي‌سازه

.تا حالا روزاي بد رو نديدي که بفهمي چيه

...ايول

.عالي بود

.من وسايلم رو جمع ميکنم

تموم شد؟ حالا چي؟

.ميرم آنسوي کوهها

.امروز ميفهمم که کولي‌ها آب پيدا ميکنن يا نه

.از دنياي داستانها بيا بيرون احمق

،به فکر خودت باش
توي زندگي به کجا مي‌خواي برسي؟

.کي ميدونه؟ فقط داستانسرا ميتونه بگه چي ميشه

.اون بهم ميگه

.يه پيرمرد سالها پيش اينجا مينشست

.يه داستان برام بگو

.يه داستان

.پول دارم. خيلي زياد

:دختر به پسر گفت
تو اوني نيستي که فکرشو ميکردم

،من فکر کردم تو آزادي
ولي انگار گير افتادي. اون ميره

.پسر بهش برميخوره
کاراي عجيب غريب ميکنه

.از کار بيکار ميشه. تنها ميشه
بعدش چه اتفاقي ميفته؟

.اون وابسته به سرنوشتشه

پسر شهر رو ترک و ميره به جنگل
.ميان جانوارن زندگي ميکنه

.با درختا حرف ميزنه، بلند ميخنده

.و هر گوشه‌اي ليلا رو ميبينه

.اين داستان مجنون نيست
.اين داستان ويده

کي؟

.ويد. منم

اين بنده خدا جنگلي نيست
.بلکه توي شهره

.همه چيز بر خلاف اونه

.درسته

.آدماي اطرافش بهش مشکوک ميشن

.از دستش ديوونه ميشن
.بهش ميگن بيمصرف و ديوونه

.اونم بهشون ميگه ديوونه شمائين

.همه بهش ظلم ميکنن

.اون گريه ميکنه و ميگه اين حق منه

.صبرکن

.اطرافياش اونو زنده زنده ميذارن بين دو ديوار

.شاه ميگه: اين ساحر رو ببرين

.از بالاي برج بندازينش پائين

.بنابراين هير ديگه نميتونه اونو ببينه
.گوش کن-

.هير بلند گريه ميکنه

رام من کو؟

.راوان بعنوان پيشمرگ بين جمعيت نظاره‌گره

چرا داري مزخرف ميگي؟

.يه چيزي ازت خواستم

چي داري ميپرسي؟

.ميگم داستان خودم رو بگو

تو کي هستي؟
اينجا چيکار ميکني؟

ادامه داستان من چي ميشه؟

.تو دزدي. بندازش بيرون

.آروم باش، بابا

بعدش چي ميشه؟
اومدي چيو بدزدي؟-

.ما جواهر و الماس و خدايگان نداريم

.آروم باش، بابا

.اون پيره
بعدش چي ميشه؟-

.ميترسي. در مورد داستانت ازم پرسيدي. ترسو

از کي ميترسي؟ مگه اينجا کي هست؟

.تو بهم بگو بعدش چي ميشه

.داستانت رو بگو

توي دلت چيه؟

چي ميخواي؟

من چي ميخوام؟

.عشقت توي دلته و تو توي بيابان دنبالشي

.دغل باز، مکار

.برو بيرون

.گفتم برو بيرون

.زنگ بزن پليس

.اين يه دغل بازه. دزده

.اون رفت
.زنگ بزن پليس-

" اين سفرنامه "

" اين کتاب سوالات "

" با تو آغاز مي‌شود "

" با تو پايان مي‌پذيرد "

" اين سفرنامه "

" کسي که زمين و زمان را دنبالش بودم "

"درون خود يافتمش "

" اين کتاب تمام پاسخ‌هاست"

" اين سفرنامه "

"يک قدم به سوي تو برداشتم "

"بايد همديگر را ببينيم "

سلام

سلام

چي شد؟

هيچي

.تو گفتي امروز ميري

.نرفتم، خونه بابامه خب

بابا، ميتونم يه داستان برات تعريف کنم؟

.بله بگو

چندين سال پيش وقتي هند تجزيه شد

يه مردي بود که در لاهور زندگي ميکرد

اسمش هيرو بود

آتش تجزيه اينقدر وحشيانه بود

.که هيرو شبانه خانواده‌اش رو برداشت آورد به هند

ثروتش رو رها کرد

.يک شبه هيروي ما تبديل به زيرو(صفر) شد

.ببخشيد اشتباه کردم. اون زيرو نشد
آخه اون هيروئه

.اون توي کارخونه چوب کار ميکرد

.سخت کار ميکرد

کار جديدي واسه خودش دست و پا کرد
.و يه خونه شيک براي خودش ساخت

.بعدش پسرش اومد، هيروي جديد

،اونم تلاش کرد
.کار رو گسترش داد

.کار مناسبي داشت
.بچه‌هاش رو هم خوب آموزش ميداد

.خونه سابق رو بزرگتر کرد

.بعدش پسر اون اومد

.حالا هيروي ما اونه

اونم مديريت، مهندسي، و کار دفتري
.رو تجربه کرد

.بله بگو، سرتو بنداز پائين
.خوش باش و غمگين باش

،يه روز دور از اينجا
جايي بين دل و دنيا

.هيرو يه همراهي پيدا کرد

.همراه گفت: سلام

.هيروي ما گفت: سلام

همراه گفت: چطوري؟

هيرو گفت: خوبم ممنون. تو چطوري؟

همراه گفت: چرا اينجوري حرف ميزني؟

چطور؟

مثل يه ماشين حرف ميزني

يعني چي؟

صبرکن. کجا ميري؟

.من نميتونم وايسم. اگه وايسم ميميرم

ميميري؟

دارم مسابقه ميدم

مسابقه چيه؟
.نميدونم-

نميدوني، پس چرا مي‌دوي؟

.چون همه دارن مي‌دون،منم دارم مي‌دوم

چرا اينا مي‌دون؟
.کسي وايسه تا ازش بپرسيم

چي؟ چرا؟

اون چيه؟

اون چيه؟

چرا؟

.همون چراي خودمون

نميدوني چرا؟

.انگار شماره اشتباه رو گرفتي

.فراموشش کن

چه فرقي ميکنه مسابقه چي باشه

.تا وقتي که پيروزي

.مطمئنم شما هميشه پيروز بودي

دوم که ميشي؟

.نه

سوم چي؟
.نه-

چهارم، پنجم، ششم، هفتم، هشتم؟

نهم؟

.انگار شماره اشتباه رو گرفتي

.قطار شماره 721
.صبرکن. رمز رو فراموش کردم

.بيمه مهمترين مسئله در معامله هست

.لطفا قبل از سرمايه گذاري دفترچه رو بخونين

.يعني يه چيزي تو مايه‌هاي متوسط هستي

.يه آدم متوسط

.آره من يه آدم معمولي هستم

به متوسط بودنت خيلي افتخار ميکني

ميشه يه چيزي بگم؟

فکر نکنم شما عادي باشي

وقتي باهاتم احساس خاصي بهم دست ميده

فکر کن چقدر تو خاصي

.تا حالا کسي مثل تو رو نديدم

فکر نميکني خاصي؟

.ببخشيد، شماره اشتباه

چي؟ تا حالا کسي بهت نگفته بود؟

.با شنيدن اين هيرو يه چيزايي يادش اومد

:گفت

"يکي بود که ميگفت من آدم خاصي هستم"

درسته، کي بود؟

.يه مار بود
يه مار؟-

.آره! وراجي ميکرد

.که تو فوق‌العاده‌اي و مثل الماسي

.دغل باز عوضي

اسمش رو ميدوني؟

اسمش بود

بچگي

.بچگي من

بچگي؟ يعني چي؟

ديوونه شدي؟

بچگي مثل يه مار زهرداره

توي باغ مي‌خزه

.پشت شاخ و برگا

.سرشو بلند کرد اماده حمله شد

.وقتي بزرگ شدم اونو کُشتم

.روي زمين لهش کردم

پامو گذاشتم روي گردنش
.و به سختي فشار دادم

.بچگي مُرد

.حالا ديگه کسي نميگه که من خاصم

.حالا ديگه با آرامش زندگيمو ميکنم

قدم بزن، وايسا، لبخند بزن، عادي باش

اين چه کاريه، داري اشتباه ميکني

خودت مسابقه‌ات رو انتخاب کن
.بعد ببين اول ميشي يا نه

.براحتي اول ميشي

.تضمين ميکنم. .ايسا
.نه من واينميستم-

.خودتو ببين

خودتو بشناس

يه روز همه دنيا درکت ميکنن
.چشماتو باز کن

.من چشمامو باز نميکنم، واينميستم

.همينجوري ميدوم و ميدوم

.عادي ميشم

.متوسط، کار، وايسا، لبخند بزن لطفا

اينجوري هيروي داستان ما
.توي کل زندگيش يکنواخت مي‌دوه

.و يه روزي ميميره

.داستان تموم شد

چرا؟
چي چرا؟-

خب داستان چطور بود؟

بابا؟

پايانش بد بود؟

.پايان بد

خب خيالي نيست. حداقل پايان داستان
.خودمون رو عوض ميکنيم

.من همينم بابا
.همينم

.من توي رياضي خوب نيستم
.متاسفم

.اين هيروي آخري بهترينه
.هيروي مورد علاقه من

.من توي اين رقابت اول ميشم
ميدونم-

.مطمئنم پيروز ميشي پسرم

تا آخر همينجوري همديگه رو بغل ميکنين؟

بعدش چي ميشه؟

کسي تا حالا همچين هديه بزرگي نداده

.خيلي خوشحال بودم

ولي من اينو چکارش کنم؟

.هرچي توي دلته اين حلقه تکميلش ميکنه

.خواهي ديد

،وقتي روح‌ها ميتونن به هم برسن
چطور انسان‌ها تنها ميمونن؟

.رانجها، سرگردان در کوهها و جنگلها
.دوست با بيابان

.تو راهت رو خواهي يافت
.پاهات شروع به رفتن ميکنن

.و يه روز رانجها به منزلگاه هير ميرسه

.منتظريم تا دومين بخش سخنراني‌تون رو بشنويم

.ممنون

بحث درباره رفتار دوقطبي براي شهروندان کلان‌شهرها

.آروم باش، عادي رفتار کن

.همه نگاهشون به ماست
.به راه رفتنت ادامه بده

پس محموله الماس بهت رسيده؟

.اوه، گذشته از اون

دان2

پليس 12کشور دنبال منه

.و من دارم حسابمو با يه مسئله قديمي تسويه ميکنم

و تو؟

من
.بله تو-

.بايد يه نفر باشي ديگه

من؟

.ماتا هاري

.اسمم بايد آشنا باشه

خب حالا بهت بگم ماتا يا هاري؟

.چيزي نگو، فقط گوش کن

.همينطوره. خيلي چيزها هست که بايد بشنوم

چطوري؟ کجا ميموني اين روزا؟

.درواقع، قبلش واسه تمرين رفته بودم چين

چه تمريني؟
.شکنجه چيني-

،و در عوض اين الماس
اون شکنجه‌هارو يادت ميدم

.چه هيجان انگيزه
.لازم نيست-

.خيلي هم نيازه. راههاي عالي‌اي براي شکنجه دارم

.من عوض شدم تاار
.بازم عوض ميشي-

.نه، من اولش دان بودم بعد خراب شدم

.بذاراز اول بهت بگم

نقابي که به صورت زده‌اي"
"چهره واقعي تو نيست

بيا در روشنايي و رازها را برملا کن "
" هرچيز در دلت هست را بگو

بيا در روشنايي و رازها را برملا کن "
" هرچيز در دلت هست را بگو

اين راه پر پيچ و تاب "
"در خواب توست

" تا زندگيت با تو همراهيت مي‌کنند "

" آن روياها را در آغوش بکش "

" به آنها بگو که واقعا کي هستي "

"تمام گره‌ها را باز کن "

" تو کس ديگه‌اي هستي "

" بدون هيچ محدوديتي "

" با آسماني بي حد و اندازه، بدون خيال "

" باشکوه "

" تو سرشار از شور و هيجاني "

" تو سرشار از روشنايي هستي "

" تو هماني هستي که رويايش رو ميديدي "

:ترجمه تخصصي توسط باليووديها
مترجم: کريم خان / اشعار: سامان کياني

.به باور رسيدم

چي؟

.که طلاهاي تيجا پيش توئه

.مطمئنم

" اين زمونه نه مال منه نه تو "

"نه واسه خانم‌هاست و نه آقايان "

"قلاب رو بنداز "

"باز داره يه کلک ديگه سوار ميکنه"

" و بازم منو گول ميزنه "

"بي‌جهت منو تو تله ميندازه "

"اي تو روحت، زندگي "

"گوش کن، اي محبوبم "

" دلم به من خيانت کرده "

" چشمام تو چشماته، عزيزم "

"هوش و حواسم رو از دست دادم"

" دلم همش گريه داره "

" چشمانم حرف‌هاي دلم رو ميزنه "

" هر روز روياهاي جديدي ميبينم "

" طوفاني از درون ميگه، اي محبوبم "

" پشت شالت قايم نشو "

...قلب اين عابد عشق "

" حالش رو توصيف مي‌کرد ...

" و همينطور گريه مي‌کرد "

"اينه دليلش"